English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
background communication ارتباط پس زمینه
Other Matches
We know very little about his background. ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
background کار با حق تقدم پایین
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
background رنگ صفحه تصویرکامپیوتر.
background نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background اصلی است
background تجربه
background پس زمینه
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background فعالیت ارتباط دادهای
background چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
background زمینه
background نهانگاه
background سابقه
background دورنما
background معلومات قبلی
background دورنمای عقب
background فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background noise صدای پس زمینه
background noise اختلال پس زمینه
background printing چاپ پس زمینه
background process فرایندهای پس زمینه
background processing پردازش زمینهای
background processing فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise پارازیت
background noise اصوات مزاحم
background noise همهمه
background level الودگی متن الودگی زمینه
background level تراز زمینه
background job program background
background current جریان زمینه
background count عکس العمل تشعشع
background reflection بازتاب زمینهای
background program برنامه زمینهای
family background پیشینه خانوادگی
plaster background دورنمای گچ کاری
plaster background مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
background music موسیقی متن
background sound موسیقی متن
background music موزیک متن
background sound موزیک متن
background music موسیقی پس زمینه
background sound موسیقی پس زمینه
background recalculation محاسبه مجدد پس زمینه
background radiation تابش زمینه
background program برنامه پس زمینهای
background program برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
display background زمینه نمایش
background radiation تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
This painting has a green background. زمینه این تابلو سبز است
signal background plate صفحهپشتعلامت
continuous background radiation تابش زمینهای پیوسته
cosmic microwave radiation background زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
communication مراوده وسایل ارتباطی
communication نقل وانتقال
communication ابلاغ
communication اخبار
communication ارتباطات مواصلات
communication ارتباط و مخابرات
communication ارتباطات
communication ابلاغیه
communication ارتباط
communication اطلاع
communication مخابرات
communication ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
communication مکاتبه
communication اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication مخابره
communication وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
communication وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
communication عبور اطلاعات
communication نرم افزاری که به کاربر اجازه کنترل مودم و استفاده ازسرویس online میدهد
communication پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
communication ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
communication مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
communication سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
communication پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
communication مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
communication ماهواره
communication رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
communication کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
communication فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication کامپیوتری که ارسال داده در شبکه را کنترل میکند
communication وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
communication مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
data communication ارتباط داده ها
data communication مخابره داده ها
electric communication مخابرات
communication signal سیگنال مخابراتی
data communication داد وستداطلاعات
data communication انتقال اطلاعات
data communication ارتباط دادهای
communication zone منطقه مواصلات
communication theory نظریه ارتباط
communication theory نظریه ارتباطات
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
communication technician تکنیسین مخابرات
communication system نظام ارتباطی
lines of communication خطوط مواصلاتی
mass communication ارتباط جمعی
one sided communication ارتباط یکسویه
communication cord کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
network communication ارتباطشبکهای
communication tunnel تونلمرتبطکننده
communication set دستگاهارتباط
communication devices ماشینمرتبط
communication antenna آنتنمرتبط
wire communication ارتباط با سیم
visual communication مخابره بصری
visual communication ارتباط بصری
telephone communication ارتباط تلفنی
tele communication ارتباط دور برد
tele communication مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
synchronous communication ارتباط همزمان
routes of communication کانالهای ارتباطی
routes of communication مسیرهای ارتباطی
privileged communication مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
privileged communication مدارک محرمانه
communication theory تئوری مخابرات
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
communication circuit مدار ارتباطی
communication cover پوشش مخابراتی
communication deception فریب مخابراتی
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
communication device دستگاه ارتباطی
communication engineer مهندس مخابرات
communication engineering مهندسی مخابرات
communication engineering تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
communication interface میانجی ارتباطی
communication line خط مخابراتی
communication line خط ارتباطی
communication chief رئیس مخابرات یکان
communication chief رئیس ارتباطات
communication and electronics رسته مخابرات و الکترونیک
communication cable کابل جریان ضعیف
communication cable کابل ارتباطی
communication center مرکز مخابرات
communication center مرکزارتباطات
communication channel مجرای ارتباطی
communication channel کانل ارتباطی
communication channel کانال ارتباطی
communication channels طرق مواصلاتی
communication channels وسایل ارتباطی
communication link پیوند ارتباطی
communication of punishment ابلاغ تنبیه
communication protocol پروتکل ارتباطی
communication receiver گیرنده مخابرات
communication satellite ماهواره مخابراتی
communication satellite اقمارمخابراتی
communication security تامین مخابراتی
communication security برقراری تامین مخابراتی
communication of punishment ابلاغ مجازات
communication network شبکه ارتباطی
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
communication link تسلسل مخابراتی
communication link رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication link اتثال ارتباطی
communication network شبکه ارتباط
communication network شبکه مخابراتی
communication control character کاراکتر کنترل ارتباطی
binary synchronous communication ارتباطات همزمان دودویی
combined communication board هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
communication standing instructions دستورات ثابت مخابراتی
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
data communication system سیستم ارتباطات داده
communication operation instructions (co دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
communication relay ship ناو تقویتی مخابراتی
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
high class communication set دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com