English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
background level تراز زمینه
background level الودگی متن الودگی زمینه
Other Matches
We know very little about his background. ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background کار با حق تقدم پایین
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
background رنگ صفحه تصویرکامپیوتر.
background نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background اصلی است
background تجربه
background پس زمینه
background فعالیت ارتباط دادهای
background چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background زمینه
background نهانگاه
background سابقه
background دورنما
background معلومات قبلی
background امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
background دورنمای عقب
background process فرایندهای پس زمینه
background processing فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
background program برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
background program برنامه زمینهای
background program برنامه پس زمینهای
background radiation تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
background radiation تابش زمینه
background printing چاپ پس زمینه
background noise اختلال پس زمینه
background noise صدای پس زمینه
background sound موسیقی پس زمینه
background reflection بازتاب زمینهای
background communication ارتباط پس زمینه
background count عکس العمل تشعشع
background current جریان زمینه
background job program background
background music موسیقی پس زمینه
background noise همهمه
background noise اصوات مزاحم
background noise پارازیت
background sound موزیک متن
background recalculation محاسبه مجدد پس زمینه
background music موزیک متن
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
plaster background دورنمای گچ کاری
plaster background مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
family background پیشینه خانوادگی
display background زمینه نمایش
background processing پردازش زمینهای
background sound موسیقی متن
background music موسیقی متن
signal background plate صفحهپشتعلامت
This painting has a green background. زمینه این تابلو سبز است
continuous background radiation تابش زمینهای پیوسته
cosmic microwave radiation background زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
he did his level best کوتاهی نکرد
level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level best خیلی خوب
level with each other برابر
level out یکنواخت کردن
level out برابر کردن
level best بسیارعالی
A level مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level best خیلی عالی
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
on the level <idiom> درستکار ،بی غل وغش
O level نمرهی قبولی در این امتحانات
he did his level best انچه از دستش برامدکرد
level with each other در یک تراز
level هم تراز
level هم پایه
level یک نواخت
level یک دست
level ترازسازی
level ترازکردن
level مسطح کردن
level نشانه گرفتن
level رده
level سطح برابر
level هموار
level to تراز کردن
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
level مسطح شدن
level تراز
level سطح
level میزان
level الت ترازگیری
level پایه
level تراز سطح افقی افقی کردن
level سطح ارتفاع
level مسطح
level استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level همسطح
level تراز کردن تراز
level موزون هدف گیری
level مستقیم
level هدف در خط دید شماقرارگرفت
level تراز بنایی
level همسطح کردن
pezometeric level سطح پیزومتری
optimal level سطح بهینه
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level سطح فعالیت
one level memory حافظه یک سطحی
one level address آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
one level address تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
speed level مرحله سرعت
one level address کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
low level پست
skill level پایه مهارت
significance level سطح معناداری
signal level سطح سیگنال
signal level سطح علامت
rotational level تراز چرخشی
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
reorder level سطح سفارش مجدد
protection level سطح حفافت
price level سطح قیمت
power level تراز توان
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
maintenance level سطح تثبیت
low level نزدیک سطح زمین
low level فرومایه
low level سطحی
low level سقف پرواز کوتاه
low level پایین
low level مقام پست وکوچک
low level در سطح پایین
low level در ارتفاع کم
low level کم ارزش
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا
oil level سطح روغن
noise level سطح پارازیت
noise level میزان خش
nesting level سطح لانهای
nesting level سطح اشیانهای
nesting level سطح تو در تویی
n level logic منطق N سطحی
multi level چند سطحی
mean sea level میانگین سطح دریا
mean sea level سطح متوسط دریا
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
top-level بلند پایه
top-level کهبدان
top-level افراد عالیرتبه
top-level توسط افراد عالیرتبه
split-level سه نیم اشکوبی
split-level چند سطحی
camper level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level-headed معقولانه
level-headed متعادل
level-headed ترازخوی
level-headed راستبین
alidade level دستگاهسمتنما
lower level سطحپائینی
bubble level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
spirit level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
builder level تراز بنایی
speed level سطح سرعت
upper level سطحبالایی
still water level سطحسکونآب
level-headed معقول
to rake level با شن کش صاف کردن
to draw level بحریف رسیدن
to draw level باحریف برابرشدن
tilting level تراز حباب دار
surveyor's level ترازنقشه برداری
surveyor's level تراز مساحی یا پیمایش
storage level تراز ذخیره تراز مخزن
storage level تراز خزانه
stock level سطح ذخیره انبار
stock level سطح انبار
sound level شدت صوت
sound level شدت نسبی صوت
transition level سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
trophic level تراز خوراکی
white level تراز سفید
water level سطح اب
water level سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level تراز اب
wage level سطح مزد
voltage level سطح فشارالکتریکی
voltage level سطح ولتاژ
virtual level تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
two level subroutine زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
two level store انباره دو سطحی
two level logic منطق دوسطحی
skill level پایه مهارت فنی
advanced level پایه مهارت عالی در سطح عالی
initial level سطح اولیه
base level تهتراز
black level تراز سیاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com