Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English
Persian
background noise
همهمه
background noise
اصوات مزاحم
background noise
پارازیت
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise
صدای پس زمینه
background noise
اختلال پس زمینه
Other Matches
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background
رنگ صفحه تصویرکامپیوتر.
background
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
اصلی است
background
تجربه
background
پس زمینه
We know very little about his background.
ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
background
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
background
کار با حق تقدم پایین
background
زمینه
background
نهانگاه
background
سابقه
background
دورنما
background
معلومات قبلی
background
دورنمای عقب
background
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background
فعالیت ارتباط دادهای
background
چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
background
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
background
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
background program
برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
background level
تراز زمینه
background processing
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
background processing
فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing
پردازش زمینهای
background process
فرایندهای پس زمینه
background printing
چاپ پس زمینه
background level
الودگی متن الودگی زمینه
background program
برنامه زمینهای
background program
برنامه پس زمینهای
background music
موسیقی پس زمینه
background sound
موزیک متن
background music
موزیک متن
background sound
موسیقی متن
background music
موسیقی متن
plaster background
مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
plaster background
دورنمای گچ کاری
family background
پیشینه خانوادگی
display background
زمینه نمایش
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
background radiation
تابش زمینه
background radiation
تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
background sound
موسیقی پس زمینه
background job
program background
background current
جریان زمینه
background count
عکس العمل تشعشع
background communication
ارتباط پس زمینه
background reflection
بازتاب زمینهای
This painting has a green background.
زمینه این تابلو سبز است
continuous background radiation
تابش زمینهای پیوسته
signal background plate
صفحهپشتعلامت
cosmic microwave radiation background
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
I have to go back a little bit.
[This requires a little background
{explanation}
]
.
این نیاز به کمی پیش زمینه
[توضیح بیشتر]
دارد.
noise
شایعه و تهمت
what noise is that?
این چه صدایی است
noise
همهمه
noise
عامل مخل
noise
اختلال
noise
خش
noise
صدا راه انداختن پارازیت
noise
سر و صدا
noise
صدا
noise
شلوغ
noise
قیل وقال
noise
طنین
noise
سر وصدا
noise
سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise
نوفه
noise
انتشار دادن
noise
پارازیت
noise
سر و صدا
noise
اوا
noise
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise
منبع تغذیه
noise
سروصدا
noise
نویز
noise
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
The noise kept me awake .
سروصدا نگذاشت بخوابم
to make a noise
صدا کردن
they make much noise
خیلی صدا می کنند
they make much noise
زیاد شلوق می کنند
ambient noise
نوعی صدای زیرابی
shot noise
اثر ساچمهای
schottky noise
همهمه شوتکی
quantization noise
اختلال تدریج
ambient noise
صدای اطراف
to make a noise
شلوق کردن
to make a noise
پهن شدن
picture noise
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
The noise died down.
سروصدا ها خوابید
big noise
آدم مهمدریکارگان
white noise
نویز سفید
white noise
نوفه سفید
noise potential
پتانسیل نویز
to make a noise
منتشر شدن
to make noise
سر و صدا کردن
galactic noise
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
input noise
پارازیت اولیه
line noise
پارازیت خط
line noise
اختلال
noise transmitter
فرستنده پارازیت
intensity of noise
شدت پارازیت
input noise
پارازیت ورودی
induced noise
نویزجریان قوی
induced noise
پارازیت القاء شده
indistinct noise
صدای اهسته و نامعلوم
impluse noise
نویز ضربه جریان
i am unused to that noise
من به ان صدا اشنا نیستم
humming noise
اغتشاش صوتی
he makes most noise
میکند
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
grid noise
پارازیت شبکه
grid noise
نویز شبکه
magnetic noise
نویز مغناطیسی
make a noise
سر و صدا کردن
noise margin
تفاوت خش
noise pollution
الودگی صدا
noise pollution
نوف الایی
noise limiter
همهمه کاه
noise level
سطح پارازیت
noise silencer
خاموشگر همهمه
noise level
میزان خش
noise immunity
مصونیت از اختلال
noise generator
خش زا
noise filter
صافی همهمه
make a noise
شلوغ کردن
noise suppressor
صدا خفه کن
noise suppression
جلوگیری ازپارازیت
noise suppression
پارازیت گیری
signal to noise ratio
نسبت پیام به همهمه
magnetic fluctuation noise
اثر برکهاوزن
Dont make so much noise.
اینقدر سروصدانکن
input noise voltage
ولتاژ پارازیت اولیه
to make a noise in the world
مشهور شدن
The noise distracts my attention .
سروصد ا حواسم را پرت می کند
singal to noise ratio
نسبت سیگنال به اغتشاش
noise reducing antenna system
انتن ضد همهمه
He is a bih shot ( noise ) in this town .
جزو کله گنده های شهر است
His invevtion made a noise in the world.
اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com