Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
Other Matches
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
backing: backing press
پرسپشتیبان
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
backing up
پشتیبان گیری
backing
پشتی
backing off
عمل تراشیدن یا پخ زدن پشت دندانههای تیغههای فرز
backing off
پس پیچش
backing off
پس پیچاندن
backing
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
backing
پشت بند
backing
دیرکردن
backing
کندی
backing
پشتیبان پوشش
backing
پشتیبانی
backing
واگشت
backing
پشتوانه پولی
backing
پشتوانه
backing
مبلغ شرطبندی
backing
کمان نوارپیچی شده برای ازدیادمقاومت نخ دخیره دور قرقره ماهیگیری
backing
تصدیق در پشت یافهر ورقه
backing store
انباره پشتیبان
backing pawl
غلطک پشت بند
backing roll
غلطک پشت بند
backing material
مواد محافظ
backing metal
فلز اصلی
backing pawl
ضامن پشتی
backing pawl
ضامن پشت بند
backing plate
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
backing run
بخیه
backing sand
ماسه پشت قالب
backing storage
انباره پشتیبان
line backing
دفاع پشت خط تجمع
backing board
تختهپشتیبان
backing hammer
پوششچکش
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
gold backing system
نظام پشتوانه طلا
gold backing system
نظام پایه طلا
backing iron of plane
پشت تیغ
critical backing pressure
فشار حد خلاء بحرانی
something is wrong with you
یک چیزی تان هست
to go wrong
بدکارکردن
to be in the wrong
مقصربودن
There is nothing wrong with you . You are all right .
هیچیت نیست
to be in the wrong
حق نداشتن زورگفتن
something is wrong with you
یک کسالتی دارید
to be in the wrong
دراشتباه بودن
to wrong
غیر منصفانه رفتار کردن
to wrong
بیعدالتی کردن
to believe wrong
اشتباه گمان کردن
go wrong
خراب شدن
that is wrong
درست نیست
to go wrong
خراب شدن
she went wrong
گمراه شد پالانش کج شد
that is wrong
غلط است
go wrong
بد کار کردن
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
You're on the wrong way.
جاده را اشتباهی آمدید.
You're on the wrong way.
راه را اشتباهی آمدید.
There is something wrong with the ...
... خراب است.
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
wrong un
پرتاب توپ پیچ دار کریکت
what is wrong with that?
مگراین چه عیبی دارد
to know right from wrong
تشخیص دادن
to know right from wrong
خوب را ازبد
she went wrong
راه خطارفت
i took the wrong way
راه خطا رفتم
wrong
خطا
wrong
سهو
wrong
پیام صحیح نیست
wrong
پیام غلط است
wrong
مخالف اخلاق یا قانون
What's wrong?
چی ناراحتت می کند؟
What's wrong with it?
از چه چیز این خوشت نمی آید؟
wrong
بی احترامی کردن به
What's wrong?
چه باکت است؟
wrong
اشتباه
wrong
تقصیر و جرم غلط
wrong
ناصحیح
to go wrong
بد از آب در آمدن
[داستانی]
wrong
غیر منصفانه رفتار کردن
What's wrong?
چی نگرانت می کند؟
wrong
ناحق
There is nothing wrong with it.
این هیچ ایرادی ندارد.
What's wrong?
موضوع چه است؟
What's wrong?
چه خبر است؟
to go wrong
خراب شدن
[موقعیتی]
Something is wrong.
عیبی درکار
[این موضوع]
است.
to do something wrong
شیطنت کردن در چیزی
[شوخی]
to go wrong
موفق نشدن
What has he done wrong?
[مگر]
او
[مرد]
چه خطایی
[جرمی]
کرده است؟
to do something wrong
در چیزی دو به هم زدن
am i right or wrong
ایامن درست میگویم یانه ایاحق بامن است یانه
wrong-headed
کلهشق
wrong-headed
سرسخت
wrong-headed
کجرو
you guessed wrong
حدس شما خطا رفت
you guessed wrong
درست حدس نزدید
you guessed wrong
غلط حدس زدید
rub some one the wrong way
کسی را عصبانی کردن
to make r. for a wrong
بی عدالتی یا خطایی را جبران کردن
to put one in the wrong
اشتباه
to put one in the wrong
کسیرا ثابت کردن
queen can do no wrong
بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
queen can do no wrong
ملکه نمیتواند خطا کند
to suffer wrong
بیعدالتی دیدن
I haven't done anything wrong.
من هیچ خطایی
[جرمی]
نکردم.
wrong answers
پاسخهای نادرست
wrong information
اطلاعات نادرست
wrong-headed
لجباز
wrong-foot
باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
he did the wrong thing
کارغلطی کرد
he did me a great wrong
خطای بزرگی .....
he did me a great wrong
بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all.
آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
get off on the wrong foot
<idiom>
بد شروع کردن
rub someone the wrong way
<idiom>
خشمگین کردن با چیزی که شخص میگوید یا انجام می دهد
to suffer wrong
مظلوم واقع شدن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
civil wrong
خطای مدنی
to take the wrong turn
اشتباهی
[با ماشین]
پیچیدن
he did the wrong thing
کاری کرد که درست
he did the wrong thing
نبود
What is wrong ? what is the snag ?
عیب کار کجاست ؟
The wrong answer.
جواب غلط
wrong-headed
مصر
i am on the wrong side of 0
من بیش از 05 سال دارم
It is wrong to steal .
دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
It was wrong of you to take the bicycle .
کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
We got into the wrong bus .
سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
he is on the wrong scent
سر رشته کار را گم کرده است
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong.
هر طور کردم غلط درآمد
You gave me the wrong key .
کلیدی که به من دادی عوضی بود
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
the wrong side of a blanket
پشت پتو
wrong side of a cloth
پشت پارچه
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
wrong side of the tracks
<idiom>
قسمت فقیرنشین شهر
bishop of the wrong colour
فیل بد رنگ شطرنج
get up on the wrong side of the bed
<idiom>
از دنده چپ بلند شدن
get out of bed on the wrong side
<idiom>
ازدنده چپ بیدار شدن
the wrong side outward
وارونه
the wrong side outward
پشت رو
bet on the wrong horse
<idiom>
قضاوت اشتباه درموردچیزی
To be mistaken (wrong ,in error)
دراشتباه بودن
the f. of a tree
برگهای درخت
tree
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree
بدرخت پناه بردن
tree
بشکل درخت شدن
tree
درتنگنا قرا ردادن
tree
شاخسار
tree
سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree
مین میکند
tree
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree
سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
before the tree
جلو درخت
tree
قالب کفش چوبه دار
tree
شجر
tree
فرمان TREE
tree
درخت
tree
شجره النسب درخت کاشتن
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong.
از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه تایپ کردن صفحه
[کلید یا تلفن]
Coniferous tree
درخت جوزدار
[ از فامیل کاج ]
Deciduous tree
درخت برگریز
oak tree
درخت بلوط
cherry tree
درخت گیلاس
chocolate tree
درخت کاکائو
christmass tree
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
clothes tree
چوب لباسی
clothes tree
چنگک لباس
coffee tree
درخت قهوه
decision tree
مسیر تصمیم گیری
cornel tree
درخت زغال اخته
lemon tree
درخت لیمو
date tree
درخت خرما
fir tree
درخت صنوبر
flame tree
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
fig tree
درخت انجیر
gender tree
شجره نامه
gender tree
سلسه دودمان نسب نامه
genealogical tree
شجره نامه
genealogical tree
نسب نامه
dragon tree
درخت خون سیاووشان
A tree is known by its fruit.
<proverb>
درخت از میوه اش شناخته مى شود.
decision tree
درخت تصمیم
decision tree
اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
grass tree
نوعی زنبق استرالیایی
ebony tree
خرماندو
crown tree
شمع
cross tree
رابط عرضی دکلها
gallows tree
چوبه دار
chaste tree
فلفل بری
chaste tree
دل اشوب
abel tree
درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
Christmas tree
جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
family tree
شجره نامه
family tree
نسب نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com