English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (8 milliseconds)
English Persian
backward leg hook and underarm سوبلس با استفاده از پا
Other Matches
underarm رجوع شود به underhand
underarm زیر بغل
underarm sneak سر زیر بغل
underarm briefcase کیفزیربغلی
underarm crutch عصایزیربغل
underarm rest تکیهگاهزیربغل
backward and f. پس وپیش
backward در جهت عقب یا در خلاف جهت
to go backward تنزل کردن
backward-looking ایدهوعملمخالفتآمیز
to go backward پس رفتن
backward and f. عقب و جلو
backward جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
backward ارسال داده که توسط گیرنده کنترل میشود
backward بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
backward به عقب
backward پس گشت
backward عقب مانده
backward عقب مانده کودن
backward وارونه
backward به پشت ازپشت
backward عقب افتاده
backward کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backward سیگنال کنترل و handshaking
backward تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backward روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backward کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward child کودک عقب مانده
backward chaining زنجیره پسرو
backward notion حرکت قهقرایی یا وارونه
backward linkages اثرهای قهقرائی
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
backward chaining زنجیرهای کردن وارونه
backward association تداعی وارونه
backward conditioning شرطی کردن وارونه
backward countries کشورهای عقب مانده
backward linkages اثرهای نشیب
backward effect اثر واشوری
backward effect اثر اشفتگی
backward somersault پشتک از پشت
backward pawn پایده عقبمانده شطرنج
backward reaction واکنش برگشت
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
backward reference ارجاع به عقب
backward search جستجوی پسرو
backward economy اقتصاد عقب مانده
backward pass پاس عرضی یا به عقب
shift backward حرکت به سمت عقب
shift backward انتقال به عقب
backward dive شیرجهبهپشت
backward bucket سطلوارونه
Underdeveloped ( backward) countries . کشورهای عقب افتاده
backward bucket cylinder سیلندرسطلوارونه
backward bending supply curve منحنی عرضه به عقب خم شونده
to be off the hook <idiom> پشت سرگذاشتن بحران
to be off the hook <idiom> از گرفتاری فارغ شدن
hook up <idiom>
on hook وصل شده
hook on قلاب کردن
to have somebody on the hook <idiom> کسی را بلا تکلیف [معلق] نگه داشتن [اصطلاح روزمره]
to be off the hook <idiom> از خطر جستن
off hook رها شده
off hook قطع شده
hook on اویزان کردن
on hook قلاب شده
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
outside hook فت پا و بهم زدن تعادل حریف
hook-up <idiom>
let (someone) off the hook <idiom> عذرخواهی کردن ازکسی
off the hook <idiom> دورشدن از مشکل
hook-up اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
can hook قلاب لب تخت
hook-up نقشه اویزان
hook ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
hook نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hook روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook up نقشه اویزان
hook گیر اوردن
hook قلاب
hook دام
hook بشکل قلاب دراوردن کج کردن
hook گرفتارکردن
hook بدام انداختن
hook تله ضربه
hook چنگک
hook ربودن
hook-nosed دارای بینی کج
hook nosed دارای بینی کج
stern hook نفر پاشنه قایق
spring hook قلاب فنردار
slag hook قلاب کوره
tumbler hook قلاب پران
treble hook قلاب ماهیگیری سه طرفه
hook and eye قزن قفلی
raymond hook قلاب بالا کشنده قایق
reaping hook چنگک درو
safety hook قلاب اطمینان
sail hook قلاب چادر
shackle hook قلاب بوکسل
sheep hook عصای
sheep hook چوپانی
boat hook هوک قایق
union hook قلاب دو حلقه
pruning hook داسقاله
hook knife چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
hook ladder نردبانقلابدار
By hook or by crook. somehow. هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
by hook or by crook <idiom> بههر راهی ،به هر طریقی
fifi hook قلاب فی فی
pan hook قلابکنه
little finger hook چنگانگشتکوچک
lifting hook قلاببالابر
hook and eyes قزن
dough hook چنگکخمیر
curb hook قلاباتصال
crochet hook جایانگشترویقلاب
hook and eyes قفلی
hook-ups نقشه اویزان
pruning hook دسقاله
thumb hook قلابشصت
button hook قلاب
bill hook دهره
fifi hook رکاب کوهنوردی
fish hook قلاب ماهیگیری
flash hook قلاب گوشت
flesh hook قلاب گوشت کش
flu hook کیف مخصوص طعمههای مصنوعی ماهیگیری
gang hook دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
gang hook دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
hook bill منقار نوک برگشته
hook bill منقارعقابی
hook bolt قلاب پیچی
eye hook قلاب حلقه دار
eye hook قلاب روزنه دار
bow hook نفر سینه قایق
cargo hook قلاب بار
chain hook دیلم زنجیر لنگر
chain hook هوک زنجیر
coat hook قلاب رخت اویز
crane hook قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
crane hook چنگک بالاکش
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
drag hook قلاب کشش
drag hook قلاب عایق
draw hook قلاب کششی
duck hook ضربه پیچدار کوتاه
hook cable کابل قلاب
hook cable کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
hook check سد کردن راه چوب حریف ازعقب
horizontal hook قلاب افقی
boat-hook چنگک قایق
boat-hook چوب دست قایق
boat-hook هوک قایق
boat hook چنگک قایق
boat hook چوب دست قایق
pelican hook قلاب پران
pelican hook قلاب پلیکان
pot hook قلاب دیگ
hook's law قانون هوک
hook tackle تکل از پشت
hook gauge اشل قلاب شکل نوک تیز
bill hook دستعاله
hook pass پاس هوکی
hook rope طناب قلابدار
hook service سرویس برگردان والیبال
hook shot شوت هوک
hook spanner کلید چنگالی
hook's law تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
hook switch کلید ثقلی
hook, line and sinker <idiom>
ram's horn hook قلاب دو شاخه
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
outside hook and overan lock لنگ تندر
counter attack to outside hook پلنگ شکن
aircraft arresting hook قلاب مهار هواپیما
leg hook in near arm and crossover سگک دست و پا
leg ride and far leg hook بغل رومی بااستفاده از پا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com