Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
baggage claim area
محلتحویلساک
Other Matches
baggage
چمدان بارسفر
baggage
بار و بنهء مسافر
baggage trailer
ماشینحملساک
baggage conveyor
ریلمحلبار
baggage check-in counter
کنترلبستههاوساکها
claim
طلب
claim
دادخواست
having a just claim
ذیحق
re claim
مجددا ادعا کردن
re claim
تقاضای مجدد
non claim
فروگذاری از اقامه دعوادرمدت قانونی
cause of claim
منشاء دعوی
claim
طلب ادعای خسارت کردن
claim
مطالبه
claim
مطالبه کردن
claim
ادعاکردن
claim
ادعا
claim
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim
درخواست
claim
قرارداد رسمی خرید اسب
claim
خواسته
claim
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim
دعوی
to claim somebody's life
کسی را کشتن
claim under a guarantee
مطالبه تحت ضمانتنامه
claim of compensation
ادعای خسارت
to claim somebody's life
کسی را قتل کردن
to claim somebody's life
کسی را هلاک کردن
to claim somebody's life
جان کسی را ستاندن
give up one's claim
رضایت دادن
advertising claim
شعار تبلیغ
claim of insurance
ادعای اخذ بیمه
To claim against (sue) someone.
از کسی ادعای خسارت کردن
relinquishment of a claim
اسقاط دعوی
relinquishment of a claim
ترک دعوی
object of claim
مدعی به متنازع فیه
object of claim
خواسته دعوی
object of claim
خواسته
object of claim
مدعی به
counter claim
دعوی متقابل
waive one's claim
از ادعای خود صرفنظر کردن
waiving a claim
اسقاط دعوی
statement of a claim
افهار نامه
loss of claim
فقدان غرامت
put in a claim for something
مدعی مالکیت چیزی شدن
small claim
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
set up claim to
دعوی کردن
lay claim to
ادعا کردن
I have no claim to this house.
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
relinquish a claim
ترک دعوی کردن
submission of a claim
تسلیم دادخواست
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
claim for restitution
دعوی استرداد
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
He lays claim to learning.
ادعای علم وفضل می کند
. She dropped her demands (claim).
دست از تقاضاهای خود برداشت
claim guarantee form
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
object of claim in respect of which
the to made is appeal an
object of claim in respect of which
court supreme
First prove that you are a brother , then claim th.
<proverb>
اول برادریت را ثابت کن بعد ادعاى ارث کن .
object of claim in respect of which
فرجام خواسته
area
سطح مقطع
area
عرصه
area
قلمرو
area
مساحت سطح
area
محوطه
area
ناحیه
area
حوزه
area
منطقه
area
سطح
area
فضا
area
مساحت
area
پهنه
area
پهنک
area
شاخه
[دانشی]
area
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
I know the area more or less .
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
area
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
no-go area
منطقهممنوعه
area
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area
جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها
area
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area
رشته
[دانشی]
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
rendezvous area
موضع انتظار
rendezvous area
نقطه الحاق یکانها
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
rainfall area
پهنه باران
rear area
منطقه عقب
rainfall area
منطقه بارش ناحیه بارندگی
residential area
ناحیه مسکونی
rendezvous area
وعده گاه
open area
فضای ازاد
prohibited area
منطقه منع اتش
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
position area
منطقه مواضع
rendezvous area
منطقه تجمع
playing area
محدوده زمین
pyramidal area
ناحیه هرمی
piston area
سطح پیستون
overflow area
ناحیه سرریز
output area
ناحیه خروجی
output area
خروجی
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing area
منطقه فرود
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
kill area
منطقه کشندگی
keel area
ناحیه برجسته جانبی تیرک زیر هواپیماهای دریایی که اغلب زیر سطح اب قرارمیگیرد
irrigable area
زمین قابل ابیاری
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
interference area
ناحیه ی تداخل امواج
intake area
منطقه ابگیر
input area
ناحیه ورودی
industrial area
منطقه صنعتی
impact area
منطقه اصابت گلوله ها
impact area
محل اصابت
homogeneous area
منطقه یکدست
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
gross area
پهنه ساختمان
launching area
منطقه شروع حمله
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
output area
ناحیه
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
motor area
ناحیه حرکتی
military area
منطقه نظامی
marketing area
منطقه توزیع کالا
magazine area
محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
lodgment area
منطقه استقرار
homogeneous area
منطقه هموارو بدون پست و بلندی
living area
منطقه زندگی
lethal area
منطقه تلفات
lethal area
منطقه کشندگی
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
launching area
محل پرتاب موشک
launching area
منطقه به اب زدن ناوها
germinal area
قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
restricted area
منطقه ممنوعه
vital area
منطقه حیاتی
contest area
زمینمسابقه
games area
محوطهبازی
hitting area
سطحضربه
loading area
قسمتلودینگ
maintenance area
قسمتنگهداریوتنظیم
parking area
فضایپارکینگ
picnic area
منطقهپیکنیک
precipitation area
منطقهبارش
area of ice
منطقهپوشیدهازیخ
area codes
کد سه رقمی
vital area
منطقه حیاتی پدافند هوایی
vulnerable area
منطقه اسیب پذیر
vulnerable area
منطقه اسیب پذیری هدف
wernicke's area
ناحیه ورنیکه
winding area
سطح سیم پیچی
wing area
مساحت بال
work area
ناحیه کاری
area code
کد سه رقمی
pressed area
ناحیهفشردهشده
rest area
منطقهاستراحت
safety area
مهرهایپشتدست
area of a circle
مساحت دایره
[ریاضی]
area of a disc
مساحت صفحه
[قرص شکل]
[ریاضی]
area of a circle
مساحت صفحه
[قرص شکل]
[ریاضی]
area of a triangle
مساحت مثلث
girthed area
سطح جانبی
[ریاضی]
area of a disc
مساحت دایره
[ریاضی]
threshing area
محلکوبیدن
working area
محوطهاستخراج
grey area
جنبهگنگقضیهای
dry area
[شکاف گود بین دیوار زیر زمین]
area under cultivation
سطح زیر کشت
holding area
منطقه توقف موقت
[هوا فضا]
[هوانوردی ]
seepage area
منطقه تراوش
user area
فضای مخصوص استفاده کننده
restricted area
منطقه اتش محدود
scan area
ناحیه پیمایش
sectional area
سطح مقطع
seepage area
حوزه تراوش
seepage area
منطقه نفوذ
service area
برد فرستنده
service area
منطقه سرویس
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
sales area
حیطه فروش
sales area
بازار فروش
restricted area
منطقه منع عبور ومرور
retention area
قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
roof area
سطح بام
run up area
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
safe area
منطقه امن
safe area
منطقه بی خطر
sail area
قسمت بادگیر کشتی
sail area
سطح بادبان
signal area
منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
special area
منطقه پرواز مخصوص
telephone area
ناحیه اتصال
third area conflict
جنگ در منطقهای غیر ازسرزمین دو طرف جنگ مبارزه در کشور سوم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com