English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
ball flower گل سینه
Search result with all words
ball-flower [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
Other Matches
t. flower یاس کرنایی
t. flower گل شیپوری
in flower دارای شکوفه
flower گل
flower درخت گل
flower سر
flower نخبه
flower گل کردن
flower شکوفه دادن
flower گلکاری کردن
in flower شکوفه کرده
flower شکوفه
in flower گلدار
moon flower گل داودی چمنی
moon flower یکجورنیلوفرپیچ امریکایی
cone flower گل پنجهزاری
orange flower بهار نارنج
orange flower گل نارنج یاپرتغال
anisandrous flower گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگی ان برابر باشد
cone flower گل ژاپونی
passion flower گل ساعت
an isaiah flower گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگیهای ان برابر باشد
pinxter flower گل صدتومانی مشرق امریکا
flower vase گلدان
bottle flower گل دکمه
bell-flower حلقه گل
four-leafed flower [آرایش با گل روی ساختمان]
flower design طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
trumpet flower شیپورچی
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
incomplete flower کم باشد
the flower of youth عنفوان جوانی
incomplete flower مادگی
incomplete flower جام پرچم
incomplete flower گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
incomplete flower گل ناقص
corn flower گل گندم
corn flower گل خشخاش شقایق
flower bud غنچه گل
flower piece گل کاری
flower pot گلدان کوزهای
flower garden گلزار
flower piece ارایش گل
flower piece تصویرگل
flower garden باغ گل
flower fancier گلباز
flower bud شکوفه
flower de luce گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
flower cup حلقه گل
flower cup غلاف کاسه گل
flower bed باغچه
flower bed تپه گل
flower pot گلدان گلی
flower work گلکاری
cuckoo flower رشاد
sea flower شقایق دریایی
cuckoo flower تره کوهی
cuckoo flower بولاغ اوتی
disk flower گل صفحهای
the flower withered گل پژمرده شد
frost flower گل مینا
wind flower شقایق نعمان
flower people مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
flower work گل مصنوعی
flower f ;dog f;bird f; مرغ باز
flower f ;dog f;bird f; سگ باز
orange flower water عرق بهار نارنج
flower f ;dog f;bird f; گلباز
essential oil of orange flower عطر بهار نارنج
Flower arranging . Floral design . گل آرایی
on the ball <idiom> باهوش
no ball اصطلاحیدرورزشچوگان
four ball مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
to a. the ball توشدن
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
to a. the ball توپ رانشان دادن
have a ball <idiom> روزگارخوش داشتن
have something on the ball <idiom> باهوش ،زرنگ
ball ساچمه
ball گوی
ball مجلس رقص
ball گلوله
ball بال [رقص]
ball کانون [کاموا]
ball توپ دور از دسترس توپزن
ball توپ
ball ساچمه توپ
into a ball نخ راگلوله کنید
to a. the ball اماده انداختن
three ball مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
ball گلوله توپ
ball توپ بازی مجلس رقص
ball رقص
ball بیضه
ball بقچه [کاموا ]
ball گرهک
ball گلوله کردن
ball ایام خوش
racket ball گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
working ball گوی با سرعت و چرخش کافی
shadow ball تمرین گوی اندازی
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
push ball بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
volley ball والیبال
small ball پرتاب بی حالت
snow ball گلوله برف
snow ball با گلوله برف زدن
sour ball کلوچه سخت ترش مزه
to keep the ball rolling رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
spot ball گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
square ball پاس عرضی
squat under the ball توپگیری با شیرجه
straight ball پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
to kick a ball توپ زدن
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball بازی محافظه کارانه
track ball گوی پیگردی گوی شیار
track ball گوی نشان
to play ball توپ بازی کردن
to open the ball پیش قدم شدن
to open the ball اول رقصیدن
to muff a ball از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
running with the ball با توپ دویدن
to kick a ball زدن
to kick a ball توپی را
wash ball صابون دستشویی
short ball شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
The ball was out of bounds. توپ خارج [از زمین بازی] بود.
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
That's the way the ball bounces. <idiom> موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
ball pens روان نویس ها
ball pens خودکار ها
ball pen روان نویس [نوشت افزار]
ball pen خودکار [نوشت افزار]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to give the ball away توپ را [از دست] دادن
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to pass the ball to somebody توپ را به کسی پاس دادن
to stay on the ball <idiom> تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
play ball with someone <idiom> شرکت منصفانه
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
black ball توپسیاه
ball winder نخپیچ
ball stand محلتوقفتوپ
ball peen توپکنوکچکش
ball of clay توپبرایساختسفال
ball assembly توپمجمع
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball games شرایط وضعیت
ball games هماورد
ball games مسابقه
ball games گوبازی
ball games ورزش یا بازی با توپ
ball game شرایط وضعیت
ball game هماورد
ball game مسابقه
ball game گوبازی
blue ball توپآبی
bowling ball توپبولینگ
brown ball توپقهوهای
keep one's eye on the ball <idiom>
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
tennis ball توپتنیس
squash ball توپاسکوآش
rugby ball توپلاستیکی
red ball توپقرمز
pink ball توپصورتی
lead ball کلاهکتوپی
ivory ball توپعاجی
hockey ball توپهاکی
green ball توپسبز
cricket ball توپبازیگریکت
cork ball توپچوبپنبهای
ball game ورزش یا بازی با توپ
punch the ball مشت کردن دروازه بان
earth ball دنبلان
ball printer چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player بازیگر با توپ
ball park زمین بازیهای با توپ
ball of toe گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye تخم چشم
ball mill اسیاب ساچمهای
ball mill سنگ شکن گلولهای
ball joint سیبک
ball joint توپی اتصال
ball joint توپی
ball hawking کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking دفاع خوب
ball printer چاپگر توپی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com