English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
band-work اسلیمی
Other Matches
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
To go to work . to start work . سر کار رفتن
saw band نوار اره
x band باند فرکانس
p band باند فرکانس
k band باند فرکانس
j band باند فرکانس
band گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
band محدوده فرکانس ها بین دو حد
band را یک مسافت کوتاه ارسال میکند
x band باند- ایکس
band saw ماشین اره باریک
band saw اره نواری
q band بند فرکانس
band مدار ارتباطی که سیگنال
band محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
band نوار لولا
band نوار مانع
band شبکه سیم خاردار
band بصورت نوار دراوردن
band باند
band متحدشدن
band با نوار بستن
band نوارپیچیدن
band دسته کردن
band متحدکردن
band نوار زخم بندی
band باند بانداژ
band روبان
band تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
band توافق
band دستهء موسیقی اتحاد
band ارکستر
band قسمت موزیک
band شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band نوار
band باندرادیو
band متحد شدن
band اره نواری
band متحد کردن
band نواره
band کمربند نوار
band باریکه
band بند و زنجیر
interlacement band [آرایشی با نوارها یا قیطان های به هم تابیده شده]
dead band نوار مرده
curtain band بازوبندپرده
Citizens' Band باند خصوصی
band selector انتخابنوار
band ring حلقهنواری
rubber band نوار لاستیکی
doublet band نوار دوتایی
rubber band نوارکش
adjusting band نوارمتحرک
dentil-band [بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
rubber band کش
Citizens' Band باند شهروندان
side band باند کناری
rotating band کمربند مسی گلوله
rotating band کمربند گلوله
broad band پهن باند
broad band باند پهن
Band-Aid نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
interlacing band [آرایشی با نوارها یا قیطان های به هم تابیده شده]
Band-Aids نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
conducting band نوار رسانا
conduction band نوار رسانایی
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
side band ساید باند
in band signalling ارسال داده که سیگنال حمل آن در پهنای باند کابل یا رسانه ارسالی است
intermediate band باند میانی
neck band یخه پیراهن یا جامه دیگر
frequency band باند فرکانس
frequency band باند بسامد
normal band نوار متعارفی
nose band رو دماغی
nose band بخشی از کلگی اسب
A military band. دسته موزیک نظامی
guard band باند نگهبان
image band باند فرکانس تصویر
latitude band کمربند عرضی
latitude band نوار عرضی زمینی
head band شیرازه
head band پیشانی بند
head band روسری
latitude band نوار عرضی
guard band بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
forbidden band نوار ممنوع
forbidden band نوار غیر مجاز
excitation band نوار تحریک
error band باند خطا
band-stand جایگاه ارکستر
energy band باند انرژی
energy band نوار انرژی
empty band نوار تهی
cigar band نوارسیگار
positioning band حلقه استقرار
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
arch-band [نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
one-man band فردیکهچندسازراباهمبنوازد
elastic band کش
filled band نوار پر
tightening band نوارنگهدارنده
suspension band نواراتصال
raised band نواربرجسته
net band بندتوری
midriff band نوارتیغهوسطسینه
gravity band نوارگرانشزمین
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
boot band کش مخصوص گتر شلوارنظامی
brass band دسته موزیکی که
band edge لبه نوار
band measure کوباژ درجا
band of fire نوار اتش
band pass صافی میان گذر
band pass نوار عبور
band pass نوار گذر
band pass باندعبور
color band نوار رنگی روی جعبه مهمات
band printer چاپگری که حروف آن روی قوپ فلزی متحرک قرار دارد
band printer چاپگر نواری
band pulley فلکه
band saw mill اره نواری ماشین فرز
band chain زنجیر مساحی
string band دسته موزیک سازهای سیمی
brass band ادوات انها از برنج باشد
breast band پیش بند
steel band نوار فولادی
wave band باند موج
wave band دسته امواج رادیو
waist band کمربند
valence band نوار والانس
to keep step to a band مطابق موزیک پازدن
absorption band نوار جذب
armature band کمربند ارمیچر
sweat band زغره
band screen صافی مخازن
band spectrum طیف نواری
band wheel چرخ تسمه خور
band width نوار
band width پهنای باند
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
belly band زیرتنگ
spider band حلقه عنکبوتی
base band ارسال داده با تغییر مسط ح ولتاژ در مسیر اتصال
base band روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
belly band تنگ
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
band width باند
band width پهنای نوار
bloch band نوار بلوخ
band stop صافی میان نگذر
spectral band نوار طیفی
bloch band نوار انرژی
band spectrum بیناب نواری
slip band نوار لغزش
band structure ساختار نواری
band switch کلید تغییر باند
velvet-band choker طوقمخملی
vertical side band میلهعمودیطرفین
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
technical identification band نوارمشخصههایتکنیکی
frequency band compression تراکم باند فرکانس
frequency band width پهنای باند فرکانس
narrow band ISDN نام دیگر سیستم ارتباطی ISDN
spectral band width پهنای نوار طیف
narrow band filter صافی فلزات باریک
long wave band باند موج بلند
valence band edge لبه نوار والانس
partially occupied band نوار نیم پر
anode band detection یکسوسازی اندی
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
effective band width پهنای موثر نوار
band street writer یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است
band pass filter فیلتر میانگذر
spinning band column ستون نوار چرخان
conduction band edge لبه نوار رسانش
band change switch کلید تغییر باند فرکانس
anode band detector اشکارسازی اندی یکسوسازی اندی
band pass filter circuit مدار صافی باند پاس
Band of robbers. Gand of thieves. دسته دزدان
intermediate frequency band filter صافی باند فرکانس میانی
work out <idiom> موثر بودن
work up کم کم فراهم کردن
work in مشکلات را از میان برداشتن
work in داخل کردن
to work out زیادخسته کردن
work out <idiom> برنامه ریزی کردن
useful work کار سودمند
near work کاری که نگاه نزدیک می خواهد
work up بتدریج برانگیختن
work in با فعالیت و کوشش راه بازکردن
wonder work معجزه استادی عجیب
we have done our work را کردیم
work on/upon <idiom> تفثیر گذاردن
work off <idiom> اجبار چیزی به حرکت
work into <idiom> آرام آرام مجبور شدن
work up ترکیب کردن ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com