Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
bank acceptance
دریافتی
bank acceptance
قبولی بانکی
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
acceptance
برداشت
acceptance
افت
acceptance
کاهش
non acceptance
عدم قبول
self acceptance
خویشتن پذیری
by acceptance
از طریق قبولی نویسی
acceptance
قبول
acceptance
قبولی
acceptance
پذیرش
acceptance
حوالهء قبول شده
acceptance
مقبولیت
acceptance
تصویب یک پیشنهاد
acceptance
قبولی حواله
acceptance
قبول قرارداد
acceptance of offer
پذیرش پیشنهاد
acceptance of goods
قبول کردن کالا
acceptance number
عدد ملاک قبول
acceptance of offer
قبولی پیشنهاد
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
acceptance limit
حد پذیرش
acceptance limit
حد قابل قبول
acceptance duty
الزام به قبولی نویسی
acceptance date
تاریخ قبولی
acceptance credit
اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
acceptance by words
قبول قولی
acceptance by conduct
قبول فعلی
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
acceptance sampling
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
acceptance test
آزمون پذیرش
ready acceptance
حسن قبول
refusal of acceptance
نکول
offer and acceptance
ایجاب و قبول
social acceptance
پذیرش اجتماعی
trade acceptance
برات قبولی
market acceptance
پذیرش کالا توسط بازار
implied acceptance
قبول ضمنی
group acceptance
پذیرش گروهی
final acceptance
آزمایش قبولی نهایی ناو
express acceptance
قبول صریح
accommodation acceptance
برات دوستانه
acceptance trial
آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
acceptance test
آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
protest for non acceptance
اعتراض نکول
acceptance tolerance
حد مجاز قابل قبول
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
special acceptance of a bill of
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
bank
کپه کردن
bank
سکو
bank
لب
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
ساحل
bank
کناره توده
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank
کپه کردن بلند شدن
bank
بانکداری کردن
bank
بطورمتراکم
bank
بانک
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank
بانک ضرابخانه
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
bank
قسمت برجسته سر پیچ
You can bank on it!
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
to bank
واریزکردن
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
You can take it to the bank.
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
bank
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank
کرانه دیواری
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
bank
در بانک گذاشتن
bank
کنار
memory bank
بانک حافظه
monopoly bank
بانک انحصاری
mortgage bank
بانک رهنی
penny bank
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
negotiating bank
بانکی که اسناد را معامله میکند
paying bank
بانک پرداخت کننده
negotiating bank
بانک معامله کننده
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
national bank
بانک ملی
loan bank
بانک استقراضی
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
bank stock
سهام بانک
confirming bank
بانک تائید کننده
bank switching
راه گزینی محدوده
collecting bank
بانک وصول کننده
development bank
بانک توسعه
bank transfers
انتقالات بانکی
foot bank
زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
loan bank
بانک وامی
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
issuing bank
بانک صادر کننده
guide bank
دیوار هادی سد
germplasm bank
بانک گونه ها
fraudvlent bank
ورشکسته به تقصیر
foot bank
پیاده رو
central bank
بانک مرکزی
penny bank
دیناری
provident bank
صندوق پس انداز
savings bank
صندوق پس انداز
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank
سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager
رییسبانک
bank loan
وام بانکی
penny bank
صندوق پس انداز
account with
[at]
a bank
حساب بانکی
intermediary bank
بانک میانجی
approved bank
بانک تایید شده
bank balance
پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats
کرانهنورگرایی
savings bank
صندوق پس انداز
savings bank
قللک
saving bank
بانک پس انداز
sand bank
ریگ تپه
sand bank
ریگ پشته
sand bank
جزیره نما
sand bank
تپه زیرابی
remitting bank
بانک واگذارنده
presenting bank
بانک ارائه کننده
spoin bank
انبار مازاد
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
fog bank
مه انباشت
fog bank
تودهی مه
bank holiday
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank
بانک جهانی
state bank
بانک دولتی
state bank
بانک استان
piggy bank
قللک
bank discount
تنزیل بانکی
bank bill
اسکناس
bank bill
برات بانک
bank asset
دارائی بانک
bank annuities
هم نامیده شده
bank annuities
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle
سراشیب مسیر هواپیما
bank angle
زاویه سراشیب مسیر
bank angle
زاویه شیب ساحل
bank advance
وام بانکی
authorized bank
بانک مجاز
advising bank
اعلام میکند
advising bank
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
bank bill
حواله بانکی
bank development
گسترش شبکه بانکی
bank deposit
سپرده بانکی
bank credit
اعتبار بانکی
bank contraction
انقباض بانکی
bank commission
کارمزد بانکی
bank check
چک بانکی
bank charges
bank
bank charges
هزینههای بانکی
bank charge
هزینههای بانکی
bank bond
ضمانت بانکی
bank bond
تعهد
advising bank
بانک ابلاغ کننده
accepting bank
بانک قبول کننده
bank statements
صورتحساب بانکی
bank statements
صورت حساب بانکی
bank statement
صورتحساب بانکی
bank statement
صورت حساب بانکی
data bank
بانک اطلاعاتی
data bank
پایگاه داده ها
data bank
پایگاه داده
data bank
base data
data bank
بانک اطلاعات
data bank
بانک داده ها
river bank
ساحل رودخانه
clearing bank
بانک پس انداز
bank account
حساب بانکی
bank accounts
حساب بانکی
accepting bank
بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank
بانک قبولی نویس
blood bank
بانک جمع اوری خون
oyster bank
پرورشگاه صدف
merchant bank
بانک بازرگانی
commercial bank
بانگ بازرگانی
bank holidays
تعطیلات رسمی
bank holidays
تعطیلات بانکی
bank rate
نرخ بهره بانکی
bank rate
نرخ بانک
bank rate
نرخ بانکی
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
clearing bank
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank sluice
دریچه تخلیه
bank overdraft
بدهی به بانک
bank overdraft
حساب جاری
bank overdraft
استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank of trancformer
دسته مبدل
bank of lamps
مقاومت با لامپ ردیفی
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com