English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
bank guarantee ضمانت بانکی
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
guarantee مضمون له
guarantee جیرو کردن
guarantee مضمون به
guarantee وثیقه
guarantee متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantee تامین کردن
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
guarantee ضمانت
guarantee وثیقه
guarantee تضمین
guarantee تکفل کردن متعهد له
guarantee تامین تضمین کردن
guarantee عهده دار شدن
guarantee تعهدکردن
guarantee ضمانت کردن
guarantee وثیقه سپرده
guarantee ضامن
guarantee تعهد
guarantee ضمانت
guarantee ضامن متعهد
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee شخص ضمانت شده
guarantee تضمین
guarantee کفالت وثیقه
guarantee سپرده
return of a guarantee عودت ضمانتنامه
automatic guarantee ضمان قهری
contract guarantee ضمانتنامه قرارداد
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
return of guarantee عودت ضمانتنامه
sight guarantee ضمان حال
sight guarantee ضمان موجل
to discharge a guarantee ضمانتی را ازاد کردن
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
repayment guarantee ضمانت استرداد پیش پرداخت
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
collective guarantee مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
delayed guarantee ضمان موجل
contract of guarantee عقد ضمان
bid guarantee ضمانتنامه شرکت در مناقصه
bill of guarantee ضمانتنامه
contract of guarantee ضمان عقدی
contract guarantee ضمانت قرارداد
claim under a guarantee مطالبه تحت ضمانتنامه
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
guarantee fund سپرده تضمینی
payment under a guarantee پرداخت تحت ضمانتنامه
mutual guarantee guarantee
issue a guarantee صدور ضمانتنامه
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
guarantee period مدت تضمین
guarantee period دوره ضمانت
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
near bank ساحل نزدیک رودخانه
bank سکو
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
to bank واریزکردن
bank کناره توده
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank در بانک گذاشتن
bank کرانه دیواری
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank مجموعهای از وسایل مشابه
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank قسمت برجسته سر پیچ
bank کپه کردن
bank بانک
bank بطورمتراکم
bank کپه کردن بلند شدن
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank بانک ضرابخانه
bank ساحل
bank لب
bank کنار
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
bank بانکداری کردن
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
guide bank دیوار هادی سد
germplasm bank بانک گونه ها
confirming bank بانک تائید کننده
negotiating bank بانک معامله کننده
bank giro جیروی بانکی
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
opening bank بانک باز کننده اعتبار
paying bank بانک پرداخت کننده
penny bank دیناری
fraudvlent bank ورشکسته به تقصیر
foot bank پیاده رو
issuing bank بانک صادر کننده
development bank بانک توسعه
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
loan bank بانک وامی
loan bank بانک استقراضی
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
memory bank بانک حافظه
monopoly bank بانک انحصاری
mortgage bank بانک رهنی
national bank بانک ملی
approved bank بانک تایید شده
account with [at] a bank حساب بانکی
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
piggy bank <idiom> بانک کوچک
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager رییسبانک
intermediary bank بانک میانجی
blood bank بانک جمع اوری خون
penny bank صندوق پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
bank loan وام بانکی
bank balance پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats کرانهنورگرایی
saving bank بانک پس انداز
sand bank ریگ تپه
sand bank ریگ پشته
sand bank جزیره نما
sand bank تپه زیرابی
spoin bank انبار مازاد
remitting bank بانک واگذارنده
presenting bank بانک ارائه کننده
piggy bank قللک
savings bank قللک
savings bank صندوق پس انداز
fog bank مه انباشت
fog bank تودهی مه
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank بانک جهانی
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
bank effect اثر دیواره کانال
bank commission کارمزد بانکی
bank check چک بانکی
bank charges bank
bank charges هزینههای بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank account حساب بانکی
bank bond ضمانت بانکی
bank bond تعهد
bank bill حواله بانکی
bank contraction انقباض بانکی
bank credit اعتبار بانکی
bank draft حواله بانکی
bank draft برات بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank discount تخفیف بانکی
bank discount تنزیل بانکی
bank development گسترش شبکه بانکی
bank deposit سپرده بانکی
bank statement صورتحساب بانکی
bank statements صورت حساب بانکی
bank accounts حساب بانکی
bank advance وام بانکی
bank acceptance قبولی بانکی
bank acceptance دریافتی
authorized bank بانک مجاز
advising bank اعلام میکند
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
merchant bank بانک بازرگانی
oyster bank پرورشگاه صدف
accepting bank بانک قبولی نویس
advising bank بانک ابلاغ کننده
accepting bank بانک قبول کننده
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
bank angle زاویه شیب ساحل
commercial bank بانگ بازرگانی
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
bank rate نرخ بانکی
bank bill اسکناس
bank bill برات بانک
bank rate نرخ بانک
bank asset دارائی بانک
bank annuities هم نامیده شده
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank rate نرخ بهره بانکی
bank holidays تعطیلات بانکی
bank holidays تعطیلات رسمی
bank angle سراشیب مسیر هواپیما
bank angle زاویه سراشیب مسیر
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
collecting bank بانک وصول کننده
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank revetment پوشش ساحل
bank restriction ممنوعیت تعویض پول با طلا
bank reserves ذخایر بانکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com