English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English Persian
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
bank rate نرخ بانکی
bank rate نرخ بانک
bank rate نرخ بهره بانکی
Search result with all words
bank rate of discount نرخ رسمی تنزیل
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
bank مجموعهای از وسایل مشابه
bank قسمت برجسته سر پیچ
bank در بانک گذاشتن
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank سکو
near bank ساحل نزدیک رودخانه
bank کنار
bank لب
bank ساحل
bank بانک ضرابخانه
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank کپه کردن بلند شدن
bank بطورمتراکم
bank بانکداری کردن
bank بانک
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank کناره توده
bank کرانه دیواری
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank کپه کردن
to bank واریزکردن
bank protection ساحلبانی
bank protection ساحل داری
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank restriction ممنوعیت تعویض پول با طلا
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank sluice دریچه کنترل
bank sluice دریچه تخلیه
bank reserves اندوختههای بانکی
bank stock سهام بانک
bank switching راه گزینی محدوده
bank reserves ذخایر بانکی
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank revetment پوشش ساحل
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
central bank بانک مرکزی
bank transfers انتقالات بانکی
bank paving فرش کناره
bank commission کارمزد بانکی
bank effect اثر دیواره کانال
bank effect اثر کناره رودخانه
bank expansion گسترش بانکی
bank failure ورشکستگی بانکی
bank failures ورشکستگی بانک
bank genesis پیدایش دیواره
bank giro جیروی بانکی
bank giro همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
bank draft حواله بانکی
bank draft برات بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank contraction انقباض بانکی
bank credit اعتبار بانکی
bank deposit سپرده بانکی
bank development گسترش شبکه بانکی
bank discount تنزیل بانکی
bank discount تخفیف بانکی
bank guarantee ضمانت بانکی
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
bank interest بهره بانکی
bank of issue بانک ناشر اسکناس
bank of lamps مقاومت با لامپ ردیفی
bank of trancformer دسته مبدل
bank overdraft استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank overdraft حساب جاری
bank overdraft بدهی به بانک
bank paper اسکناس
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
bank of deposit صندوق پس انداز
bank of deposit بانک پس انداز
bank notes اسکناس
bank liabilities بدهیهای بانکی
bank liabilities تعهدات بانکی
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bank note چک تضمین شده
bank note اسکناس
bank note پول
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
bank paper سفته
bank manager رییسبانک
bank loan وام بانکی
bank balance پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats کرانهنورگرایی
fog bank تودهی مه
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank بانک جهانی
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank انبار مازاد
savings bank صندوق پس انداز
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
piggy bank <idiom> بانک کوچک
account with [at] a bank حساب بانکی
intermediary bank بانک میانجی
approved bank بانک تایید شده
penny bank صندوق پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
savings bank قللک
saving bank بانک پس انداز
sand bank ریگ تپه
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
issuing bank بانک صادر کننده
guide bank دیوار هادی سد
germplasm bank بانک گونه ها
fraudvlent bank ورشکسته به تقصیر
foot bank پیاده رو
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
fog bank مه انباشت
development bank بانک توسعه
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
confirming bank بانک تائید کننده
collecting bank بانک وصول کننده
loan bank بانک وامی
opening bank بانک باز کننده اعتبار
loan bank بانک استقراضی
sand bank ریگ پشته
sand bank جزیره نما
sand bank تپه زیرابی
remitting bank بانک واگذارنده
presenting bank بانک ارائه کننده
piggy bank قللک
penny bank دیناری
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
paying bank بانک پرداخت کننده
negotiating bank بانک معامله کننده
national bank بانک ملی
mortgage bank بانک رهنی
monopoly bank بانک انحصاری
memory bank بانک حافظه
accepting bank بانک قبول کننده
data bank پایگاه داده ها
data bank پایگاه داده
oyster bank پرورشگاه صدف
merchant bank بانک بازرگانی
commercial bank بانگ بازرگانی
clearing bank بانک پس انداز
bank bond ضمانت بانکی
bank holidays تعطیلات بانکی
data bank base data
authorized bank بانک مجاز
data bank بانک اطلاعاتی
bank statement صورت حساب بانکی
bank holidays تعطیلات رسمی
blood bank بانک جمع اوری خون
data bank بانک داده ها
bank statement صورتحساب بانکی
accepting bank بانک قبولی نویس
advising bank بانک ابلاغ کننده
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank اعلام میکند
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
data bank بانک اطلاعات
river bank ساحل رودخانه
bank bill برات بانک
bank bill اسکناس
bank bill حواله بانکی
bank bond تعهد
bank statements صورت حساب بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank charges هزینههای بانکی
bank charges bank
bank check چک بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank asset دارائی بانک
bank annuities هم نامیده شده
bank accounts حساب بانکی
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank acceptance دریافتی
bank acceptance قبولی بانکی
bank advance وام بانکی
bank account حساب بانکی
bank angle زاویه شیب ساحل
bank angle زاویه سراشیب مسیر
bank angle سراشیب مسیر هواپیما
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
export import bank بانک صادرات واردات
Dont count (bank)on me. روی من حساب نکنید
This check is on bank Melli . این چه بعهده بانک ملی است
Does the bank acknowledge your signature ? آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
To borrow money from a bank . ا زبانک پول قرض گرفتن
turn and bank knob دکمهشیبوچرخش
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
turn and bank indicator کنترلکنندهشیبوچرخش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com