English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
shot تیراندازی تیرانداز ماهر
Take my shot بند کفشم باز شده
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
shot ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot اسم مفعول shoot
to be shot ازکارافتادن
to be shot خراب بودن
within shot در تیررس
like a shot بی تامل
like a shot بیدرنگ
one shot یک بارهای
shot پرتاب وزنه گلوله سربی
shot شوت
shot تزریق
shot جوانه زده
shot جرعه
shot اصابت کرده
shot رهاشده
shot عکس
shot منظره فیلمبرداری شده
shot فرصت ضربت توپ بازی
shot رسایی پرتابه
shot ساچمه
shot تیرزدن
shot ضربه
shot گلوله تیراندازی شده
shot تیراندازی شده تیرخورده
shot تیرپرتاب شده
shot برد
shot یک گیلاس مشروب
shot امپول
shot یک طول زنجیر لنگر
shot گلوله
shot تیر
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
ond shot یکجا
net shot ضربه لب تور
long shot کسیکه درمسابقات
line shot گلوله در خط
gun shot تیررس
gun shot در تیررس
gun shot گلوله توپ
he was shot for a spy او به جرم جاسوسی تیرباران شد
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
hook shot شوت هوک
indian shot خیز ران هندی
jaw shot ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
ond shot یکمرتبه
ond shot بیک حمله دریک حمله
pull shot ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
push shot ضربه فشاری
rifle shot تیررس تفنگ
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
set shot شوت درجا
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
shot clock ساعت مسابقه
shot blast ساچمه پاشیدن
shot peen ساچمه پاشیدن
passing shot ضربه دور از دسترس
out of ear shot بیرون از صدا رس
one aircraft was shot down یک هواپیما
one aircraft was shot down سرنگون گردید
open shot سیستم باز
shot blasting براده اهن
open shot با کارکرد ازاد
kill shot ضربه محکم
one shot lubrication روغنکاری گروهی
one shot multivibrator نوسانساز یکبارهای
one shot pump پمپ روغن مرکزی
shot effect اثر ساچمهای
grape shot گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
dismantling shot تیر تخریب کننده
combination shot ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
draw shot ضربه با پیچش به عقب
chip shot ضربه کوتاه
cheap shot خشونت عمدی
charity shot پرتاب ازاد
drop shot ضربه دراپ
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
drop shot جاخالی
corner shot ضربه به گوشه دیوار جلو
course line shot مشاهده در خط
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dead shot تیر اشتباه
dead shot تیر خطا
dab shot ضربه ناگهانی از نزدیک تور
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
crosscorner shot ضربه به سمت قطر مخالف
crashing shot شوت محکم
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
drop shot ضربه اهسته روی تور والیبال
case shot جای فشنگ
case shot چارپاره
eye shot تیررس
eye shot زدن بخال
eye shot تیرداخل خال سیاه
flight shot تیرپرتاب
flip shot ضربه با استفاده از مچ
flying shot تیر سر پرواز
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
forcing shot ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
explosion shot ضربه چوب به ماسه
dunk shot گل ابشاری
case shot چار پاره
carom shot طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
cannon shot تیررس توپ شلیک شده از توپ
cannon shot گلوله توپ
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
call one's shot مشخص کردن هدف
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
bounce shot گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
shot noise اثر ساچمهای
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
hollow shot گودالساچمه
bar shot ساچمهیمیلهای
wood shot ضربه با قسمت چوبی راکت
with in gun shot درمیدان تیر درتیررس
with in ear shot در حدود صدا رس
wild shot تیر بی هدف
wild shot تیر پراکنده
big shot شخص مهم
big shot ادم کله گنده
wedge shot ضربه برشی در گلفV
acrack shot تیراندازماهر
trial shot تیر قلق گیری
trial shot تیر ازمایشی
trial shot گلوله ازمایشی
solid shot ساچمهخالص
mug shot عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
As soon as a shot was heard … تا صدای تیر شنیده شد …
pot shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
shot put پرتاب وزنه
shot putter شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putters شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot in the dark <idiom> تیری درتاریکی
shot in the arm <idiom> تشویق یا برانگیختن چیزی
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
give it your best shot <idiom> سخت سعی کردن
big shot <idiom> شخص مهم وقدرتمند
She shot up last year . پارسال یکدفعه قد کشید
A shot in the dark تیری درتاریکی
To fire a shot تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
to fire a shot تیرخالی کردن
snap shot عکس فوری
smell shot ساچمه
small shot ساچمه
slap shot ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
shot line نخ پران
shot maker فشنگ ساز
shot silk ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
shot string ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
sighting shot تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
single shot یکبارهای
single shot گلوله منفرد
single shot تک گلولهای تک تیر
snap shot بعجله انجام شده
snap shot فوری
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
to fire a shot شلیک کردن
shot gun تفنگ شکاری
shot line نخ تفنگ
single shot اسلحه تک تیر
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
stuff shot شوت ابشاری
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
snap shot عکس فوری گرفتن
cheap shot artist بازیگر خشن بصورت عمد
parthian shaft or shot تیر اشکانی
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
doublcd barrcled shot تفنگ شکاری دو لول
net shot clear ضربه بلند از لب تور به انتهای زمین
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
parthian shaft or shot تیرهنگام گریز
parthian shaft or shot قیقاج
alley oop shot پرتاب نزدیک سبد
under arm net shot ضربه کوتاه از نزدیک تور
parthian shaft or shot جنگ و گریز
oil shot system سیستم روغنکاری تحت فشار
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
centralized oil shot system روغنکاری متمرکز فشاری
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
near bank ساحل نزدیک رودخانه
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
to bank واریزکردن
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank کناره توده
bank سکو
bank کپه کردن
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com