English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
bank sluice دریچه کنترل
bank sluice دریچه تخلیه
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
sluice سد
sluice ابگیر
sluice بند سیل گیر
sluice دریچه سد
sluice سنگ شویی کردن
sluice ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
sluice بندگذاشتن
sluice انبار
sluice دریچه تخلیه
tidal sluice مجرای کنترل کننده جزر و مد
sluice gate دریچه
sluice gate اب بند
sluice dam سد با دریچه زیر ابی
sluice gate ابگیره
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
to bank واریزکردن
near bank ساحل نزدیک رودخانه
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank کپه کردن
bank سکو
bank کناره توده
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank بانک
bank بانکداری کردن
bank بطورمتراکم
bank کپه کردن بلند شدن
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank بانک ضرابخانه
bank ساحل
bank لب
bank کنار
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank قسمت برجسته سر پیچ
bank کرانه دیواری
bank در بانک گذاشتن
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank مجموعهای از وسایل مشابه
opening bank بانک باز کننده اعتبار
memory bank بانک حافظه
loan bank بانک استقراضی
loan bank بانک وامی
piggy bank قللک
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
monopoly bank بانک انحصاری
penny bank دیناری
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
mortgage bank بانک رهنی
national bank بانک ملی
paying bank بانک پرداخت کننده
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
negotiating bank بانک معامله کننده
issuing bank بانک صادر کننده
guide bank دیوار هادی سد
germplasm bank بانک گونه ها
central bank بانک مرکزی
bank transfers انتقالات بانکی
bank switching راه گزینی محدوده
bank stock سهام بانک
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank revetment پوشش ساحل
fraudvlent bank ورشکسته به تقصیر
foot bank پیاده رو
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
development bank بانک توسعه
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
confirming bank بانک تائید کننده
collecting bank بانک وصول کننده
bank restriction ممنوعیت تعویض پول با طلا
piggy bank <idiom> بانک کوچک
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager رییسبانک
bank loan وام بانکی
bank balance پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats کرانهنورگرایی
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
intermediary bank بانک میانجی
approved bank بانک تایید شده
penny bank صندوق پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
fog bank مه انباشت
fog bank تودهی مه
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
savings bank صندوق پس انداز
savings bank قللک
saving bank بانک پس انداز
sand bank ریگ تپه
sand bank ریگ پشته
sand bank جزیره نما
sand bank تپه زیرابی
remitting bank بانک واگذارنده
spoin bank انبار مازاد
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank بانک جهانی
account with [at] a bank حساب بانکی
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
presenting bank بانک ارائه کننده
bank credit اعتبار بانکی
bank annuities هم نامیده شده
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle سراشیب مسیر هواپیما
bank angle زاویه سراشیب مسیر
bank angle زاویه شیب ساحل
bank advance وام بانکی
bank acceptance قبولی بانکی
bank acceptance دریافتی
authorized bank بانک مجاز
advising bank اعلام میکند
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank بانک ابلاغ کننده
bank asset دارائی بانک
bank bill برات بانک
bank contraction انقباض بانکی
bank commission کارمزد بانکی
bank check چک بانکی
bank charges bank
bank charges هزینههای بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank bond ضمانت بانکی
bank bond تعهد
bank bill حواله بانکی
bank bill اسکناس
accepting bank بانک قبول کننده
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank بانک قبولی نویس
bank statement صورتحساب بانکی
bank statement صورت حساب بانکی
data bank بانک اطلاعاتی
data bank پایگاه داده ها
data bank پایگاه داده
data bank base data
data bank بانک اطلاعات
data bank بانک داده ها
river bank ساحل رودخانه
clearing bank بانک پس انداز
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank statements صورت حساب بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank account حساب بانکی
oyster bank پرورشگاه صدف
merchant bank بانک بازرگانی
commercial bank بانگ بازرگانی
bank holidays تعطیلات رسمی
bank holidays تعطیلات بانکی
bank rate نرخ بهره بانکی
bank rate نرخ بانک
bank rate نرخ بانکی
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
bank accounts حساب بانکی
blood bank بانک جمع اوری خون
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
bank overdraft حساب جاری
bank overdraft بدهی به بانک
bank of issue بانک ناشر اسکناس
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bank liabilities تعهدات بانکی
bank liabilities بدهیهای بانکی
bank interest بهره بانکی
bank paper اسکناس
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
bank paper سفته
bank overdraft استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank note چک تضمین شده
bank note اسکناس
bank of deposit صندوق پس انداز
bank of deposit بانک پس انداز
bank of lamps مقاومت با لامپ ردیفی
bank notes اسکناس
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
bank of trancformer دسته مبدل
bank note پول
bank paving فرش کناره
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank draft حواله بانکی
bank draft برات بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank reserves اندوختههای بانکی
bank reserves ذخایر بانکی
bank discount تخفیف بانکی
bank discount تنزیل بانکی
bank development گسترش شبکه بانکی
bank deposit سپرده بانکی
bank effect اثر دیواره کانال
bank effect اثر کناره رودخانه
bank expansion گسترش بانکی
bank giro جیروی بانکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com