Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
bare board
برد خالی
Other Matches
to bare
لخت کردن
to bare
آشکارکردن
bare of
تهی از
to bare
برهنه کردن
bare
خالی
A bare (thank you ) .
یک تشکر خشک وخالی
bare of
عاری از
bare
بدون روپوش لخت
bare
بدون روکش
bare
عریان
to bare
عریان کردن
bare
ساده اشکار
bare
لخت
bare
عاری
bare
برهنه کردن اشکارکردن
bare machine
ماشین لخت
bare subsistence
زندگی بخور و نمیر
bare handed
دست تنها
bare handed
بی وسیله
bare king
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
bare handed
بی اسلحه
bare faced
بیحیا
bare faced
روگشاده
bare base
پایگاه اشغال نشده
bare base
پایگاه اماده نشده
bare base
فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
A bare hourse .
اسب لخت ( بدون زین ودهنه وغیره )
bare boat
قرار داد اجاره کشتی
bare bow
کمان لخت
bare faced
بیشره
bare wire
سیم بدون روپوش
bare wire
سیم لخت
lay bare
برهنه کردن
lay bare
ابراز کردن
under bare poles
با دکل خالی بی بادبان
to lay bare
برهنه کردن
to lay bare
اشکارکردن
his bare word
قول خشک وخالی او
bare wire
سیم بدون روکش
thread bare
فرش کهنه
The room is bare of furniture .
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
bare boat charter
اجاره دربست وسیله نقلیه
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
to go on board
سوارکشتی شدن
with whom do you board
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
go by the board
از ناو پرت شدن
i got it over board
انرادرکشتی اوردم
i/o board
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
by the board
از طرف پهلوی ناو
To get on board.
سوار کشتی شدن
on board
<idiom>
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
across the board
سرجمع
board
غذای روی میز
to board out
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
تخته حاوی نقشه
board
تخته
over the board
بازی شطرنج حضوری
board
تخته پوش کردن
board
سوار
board
شدن
board
تابلوی امتیازات
board
صفحه یامیز شطرنج
board
تابلو
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board
هیئت کمیسیون
board
منزل کردن
board
کمیته تخته کار صفحه چارت
board
میزشوریادادگاه
board
اغذیه
board
میز غذا
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
هیئت ژوری
board
پانسیون شدن
board
سکوی شیرجه
board
صفحه مدار
board
برد
above board
به طور آشکار
above board
بی حیله
board
هیات
across the board
شامل تمام طبقات
board
سوارشدن بکنارکشتی امدن
board
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
across the board
یکسره
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
مقوا
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
جلد کردن تخته
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
روکش کردن
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
کشتی
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
skim board
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
status board
تابلوی وضعیت
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
story board
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
spring board
تخته شیرجه
splash board
سپر پاشنه قایق
sliding board
سراشیبی
sliding board
سرسره
status board
تابلو وضعیت
straw board
مقوای ضخیم
ouija board
لوح احضار
thin board
لا
terminal board
تخته ترمینال
terminal board
تخته کلم
terminal board
محوراتصال سیمها
terminal board
تخته اتصال سیم
tea board
سینی
takeoff board
تخته پرش طول
system board
برد سیستم
switch board
تابلوی برق
switch board
صفحه تقسیم برق
switch board
صفحه کلید برق یاتلفن
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
three ply board
تخته سه لا
side board
میز قفسه دار
side board
میز کناری
range board
میز تنظیم مسافت
programmer board
برد برنامه ریز
press board
مقوای فشرده
populated board
یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board
پلاتینگ برد
playing the board
بازی فی نفسه
playing the board
بازی بر صفحه
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board
کارت
paste board
مقوا
particle board
تخته خرده چوب
particle board
نوتخته
panel board
تابلوی برق
paddle board
تخته شنا
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
side board
میز پا دیواری
side board
میز دم دستی
shoulder board
پیش فنگ
shoe board
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
selection board
هیات گزینش
seguin board
تخته سگن
sea board
خط ساحلی
sea board
دریاکنار
sea board
کناردریا
sea board
کناره دریا
scale board
تخته نازک
plotting board
صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
scaffold board
تخته زیر پا
running board
تخته رکاب اتومبیل
runing board
رکاب
pack board
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
to board a flight
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
for full board
برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board
برای نیم پانسیون
for full board
برای تمام پانسیون
To sweep the board .
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane.
سوار هواپیما شدن
barge-board
[تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
sandwich board
آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board
میزاتو
half board
هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board
هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board
آبچکانفرفشوئی
chopping board
تختهسبزیو گوشت
managing board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board and lodging
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board
لب بام
clap-board
[تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board
کمیته حاکمه
board of managers
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board of management
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
management board
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
board meeting
جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging
غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
bread-board
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board
تختهی نان بری
bread-board
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
board games
بازی روی تخته
board game
بازی روی تخته
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board
تخته رختشویی
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
valley board
اب رو درهای
unpopulated board
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board
کف پله
top board
میز نخست شطرنج
to fall over board
ازکشتی پرت شدن
bread-board
تختهی آمادهی مدار سازی
diving board
تختهی شیرجه
tote board
تختهحملونقل
skirting board
تختهپارچهای
route board
تختهتعیینمسیر
pressing board
تختهفشرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com