Total search result: 64 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bargaining chips |
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب |
bargaining chips |
مزیت |
bargaining chips |
انگیزانه |
|
|
Other Matches |
|
bargaining |
مذاکره |
bargaining |
معامله باصرفه |
bargaining |
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن |
bargaining |
داد و ستد |
bargaining |
بیع وشراء |
bargaining |
چانه زنی در معاملات معامله |
bargaining |
چانه زنی در معامله |
bargaining |
قرارداد معامله بستن |
bargaining |
چانه زدن |
bargaining |
قرارداد معامله خرید ارزان |
bargaining |
داد و ستد چانه زدن |
bargaining |
معامله |
bargaining |
سودا |
bargaining chip |
انگیزانه |
bargaining chip |
مزیت |
bargaining chip |
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب |
pay bargaining |
بحثومجادلهبینکارگرانوکارفرمایاندربارهافزایشحقوق |
collective bargaining |
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما |
collective bargaining |
چانه زنی |
collective bargaining |
جمعی |
collective bargaining |
معامله جمعی |
collective bargaining |
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار |
bargaining table |
جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد |
bargaining theory of wages |
نظریه چانه زنی مزدها |
when the chips are down <idiom> |
درزمان مهم وخطرناک |
chips |
تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله |
chips |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
chips |
چیپس |
chips |
ورقه شدن |
chips |
ژتون |
chips |
مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است |
chips |
تراشه |
chips |
پاس بلند قوسی |
chips |
ژتن ریزه |
chips |
لپ پریده کردن یا شدن |
(when the) chips are down <idiom> |
بامشکل بزرگی مواجه شدن |
chips |
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند |
chips |
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه |
chips |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
chips |
رنده کردن |
chips |
پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی |
chips |
خرده چوب |
chips |
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه |
chips |
سیب زمینی سرخ کرده |
chips |
کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود |
chips |
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست |
chips |
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند |
chips |
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد |
silicon chips |
تراشه سیلیسی |
potato chips |
باریکه سیب زمینی سرخ کرده |
let the chips fall where they may <idiom> |
نگران نتیجه یک کشف نبودن |
removal of chips |
براده برداری |
silicon chips |
تراشه سیلیکن |
silicon chips |
تراشه سیلیکان |
potato chips |
چیپز |
bituminized chips |
تراشههای اسفالت |
discharge of chips |
تخلیه براده ها |
fish and chips |
خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده |
removal of chips |
برداشت براده |
asphalt coated chips |
روکش اسفالت روی سنگریزه ها |
The prospects are bleak . The chips are down . |
هواپس است |