English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
base spray بسکهای ته گلوله
base spray بسک ته
Other Matches
spray can اسپری
spray پاشش
spray ترشح
spray تزریق کردن
spray پاشیدن
spray زدن
spray افشاندن
spray تزریق
spray افشانه
spray افشک
spray پیچک
spray گل و بوته
spray can پشنجه
spray can افشانه
spray سمپاشی کردن پاشیدن
spray اب پاش
spray گردپاش
spray شاخه کوچک
spray ترکه
spray افشانک افشانه
spray ریزش
spray ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray افشان
spray چیزپاشیدنی
spray زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
spray سم پاشی
spray دواپاشی تلمبه سم پاش
spray gun گردپاش
spray gun تلمبه سمپاش
spray arm دستهتلمبه
spray button دکمهآبپاش
spray cans افشانه
spray painter رنگپاش
paint spray اسپریرنگ
aerosol spray افشانه گردپاش
to spray a room امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
spray cans پشنجه
spray cans اسپری
flame spray تزریق کردن شعلهای
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
spray nozzle پیستولآبپاشی
spray control کنترلآبپاش
nose spray بسک جلو
plastic spray رنگ پاشیدنی پلاستیکی
nose spray بسکهای جلوی گلوله
plastic spray رنگ درزگیر یا روکش پلاستیکی
spray tower برج افشانه دار
spray attack پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
spray tray تله افشانک
spray reagent واکنشگر افشانهای
paint spray gun رنگ پاش
aerosol spray gun افشانه تفنگی گردپاش
paint spray gun پیستوله رنگ
metal spray gun تلمبه تزریق فلز
metal spray gun تلمبه فلزپاش
r base ار- بیس
to base one self اعتماد کردن
to base one self تکیه کردن
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
base course لایه شالوده
base course لایه اساس قشر اساس
base course قشر پی راه
base course قشر لعاب
sub base زیر بستر
sub base زیر قشر
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
second base دومینپایگاه
first base اولینپایگاه
base 0 decimal
base 0 پایه 01
fuse base پایه ی فیوز
fox base+ فاکس بیس پلاس
hard base سکوی پرتاب مستحکم
floating base پایگاه شناور دریایی
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
hard base باز سختbaseball
inorganic base باز معدنی
mobilization base مبنای بسیج
loktal base لامپ قفلی
loctal base لامپ قفلی
lewis base باز لوویس
knowledge base پایگاه اگاهی
knowledge base پایگاه دانش
knowledge base پایگاه معلومات
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
inorganic base باز غیر الی
filbert base پایگاه دروغین
filbert base پایگاه فریبنده
defense base پایگاه پدافندی
base width عرض پایه پهنای پایه
base width ستبرای پایه
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای بنیادی
base unit یکان مبنا
base unit یکان پایگاهی
base symbol علایم قراردادی مبنا
base surge ابر پایه قارچ اتمی
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base stone سنگ زیرین
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
bayonet base پایه لامپ میخی
center base میدان مرکزی
defense base پایگاه دفاعی
data base مبنای اطلاعات
data base پایگاه داده ها
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
conjugate base باز مزدوج
column base پایه ستون
column base ته ستون
column base زیرستون
chart base چارت مادر
chart base چارت مبنا
magneto base پایه مگنت
base depot امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
tax base مبنای مالیاتی
magazine base محلانبارخشاب
pin base پایهمیله
stanchion base زیرستون
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
recharging base بخشتغذیه
sinister base منحنیانتهایی
sprung base تشکفنری
lamp base پایهلامپ
hardwood base پایهسختچوبی
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
base of splat پایهپشتصندلی
bracket base پایهقلاب
centre base ستونمرکزی
concrete base پایهیبتونی
time base مبدا زمانی
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
dexter base پایهراستی
tax base ماخذ مالیات
fixed base پایهثابت
swivel base پایهگردنده
telescope base پایهتلسکوپ
wave base سطحموج
Asiatic base پایه یونی [آسیایی]
Attic base پایه ی آتنی
base-court حیات بیرونی
octal base هشت پایهای
number base پایه عدد
number base عدد پایه
number base مبنای عددی
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
naval base پایگاه دریایی
monetary base پایه پولی
polyacid base باز چند اسیدی
polyacidic base باز چند اسیدی
software base مبنای نرم افزار
soft base باز نرم
single base تک مادهای
single base باروت یک حبهای
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
schiff base باز شیف
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base شبه باز
prisoners base بازی گرگم بهوا
monetary base مبنای پولی
base of wall روپی
base fuze ماسوره ته
base fuze ماسوره ته پران
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base ignition احتراق تحتانی
base level تهتراز
base line خط پایه
base line خط مبنا
base line خط کور
base fuze ماسوره ته گلوله
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
base defense پدافند پایگاه
base development تهیه پایگاه
base development ساختن پایگاه
base ejection ته پران
base ejection پرتاب شونده از ته
base flow جریان پایه
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base font فونت پایه
base line خط توجیه
base number عدد پایه
base of fire مبنای اتش
fire base مبنای اتش
base of operations پایگاه عملیات
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of origin مبداء اصلی
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base number عدد مبنا
base mortar قبضه مبنا
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
base loading بار اولیه
base map نقشه مادر
base map نقشه پایگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com