English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
basic allowance for quarters حق مسکن
Other Matches
quarters allowance حق مسکن
basic allowance شارژ انبار
basic allowance سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
basic allowance for subsistence جیره نقدی
basic allowance for subsistence حق معاش
to take up one's quarters بودباش گزیدن
three-quarters سه چهارم
three-quarters سه ربع
quarters مسکن
quarters منزل بخش
quarters محله بردهای ناو
quarters محل اسایشگاه پرسنل
quarters محل خانه ها
to take up one's quarters منزل کزدن
quarters محل سکونت
quarters in kind منازل سازمانی
quarters in kind مسکن مجانی
captain's quarters کابینکاپیتان
to beat up the quarters of any بدیدن کسی رفتن
winter quarters پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
to beat up the quarters of any سروقت کسی رفتن
to beat up the quarters of any eno
crew quarters بخشخدمه
officers' quarters بخشدفتری
call to quarters شیپور احضار
bachelor quarters منازل افراد مجرد
bachelor quarters قسمت مجردی
winter quarters قشلاق
head quarters برج نظارت مرکز کار
He has acces to all quarters. تمام درها برویش باز است
head quarters مرکز فرماندهی
general quarters اسایشگاههای عمومی
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
She was pretty when I saw her at close quarters . از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
allowance سهمیه
allowance فوق العاده
allowance جیره حق معاش
allowance مقرری مستمری
allowance مزایا
allowance اجازه دادن
allowance اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance اعطاء
allowance پاداش
allowance تخفیف مقرری
allowance کمک هزینه
allowance جیره دادن فوق العاده دادن
allowance مددمعاش
allowance فوق العاده و هزینهء سفر
allowance میزان مجاز
allowance تخفیف وزن بار اسب
yearly allowance مقرری سالیانه
victualling allowance جیره روزانه
travel allowance فوق العاده سفر هزینه سفر
mobility allowance پولیکهدولتبهافرادمعلولمیدهد
travel allowance خرج سفر
seam allowance اختلافدرز
delay allowance زمان تقسیم
ration allowance پول جیره
monthly allowance ماهیانه
machining allowance تراش خور
weekly allowance هفتگی
fitting allowance فوق العاده مناسب
fitting allowance کاملا" اندازه
field allowance فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
family allowance مدد معاش
cashier's allowance کسر صندوق
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
monthly allowance مقر ری ماهیانه
quantity allowance تخفیف کلی
quantity allowance تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
to make allowance در نظر گرفتن
to make allowance منظور کردن
table of allowance جدول سهمیه مجاز
subsistence allowance معاش
subsistence allowance مد د
serverance allowance حق پوشاک برای سختی هوا
serverance allowance حق بدی هوا
ration allowance حق معاش
ration allowance حق جیره
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
family allowance معاش اولاد حق اولاد
authorized allowance حق
authorized allowance مزایا مزایای قانونی
allowance for depreciation ذخیره استهلاک
authorized allowance سهمیه مجاز
allowance method روش ایجاد ذخیره
allowance for anticipated سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
allowance for anticipated losses stock
dailgy food allowance جیره روزانه
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
consolidated table of allowance جدول سهمیه مشترک
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
dailgy food allowance جیره غذایی روزانه
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
consolidated table of allowance جدول سهمیه عمومی
common table of allowance جداول سهمیه عمومی
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
basic بازی
basic روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic بنیانی
basic مقدماتی اساسی
basic قلیایی
basic پایهای
basic اساسی
basic اصلی
basic تهی بنیانی
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic بنیادی
basic ابتدایی
basic اولیه
basic اساسی مقدماتی
basic کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic بیسیک
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic course دوره مقدماتی
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic مین دستیابی
basic به یک وسیله راه دور
basic کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic agreement توافق اولیه
basic dye رنگ قلیایی
basic ground زمینه و متن اصلی فرش
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
basic verses ایات محکمات
quick basic کوئیک بیسیک
basic variable متغیر اساسی
basic variable متغیر اصلی
basic training اموزش مقدماتی
basic research علم پایه
microsoft basic مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
integer basic نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
tiny basic یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
true basic تروبیسیک
basic research علم بنیادی
basic weaves رگباسلیق
basic surplus مازاد اساسی
basic standard استاندارد اولیه
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
basic gearing چرخ دندههای اصلی
basic hole سوراخ مقدماتی
basic intent نیت عام
advanced basic بیسیک پیشرفته
basic lining پوشش یا استر قلیایی
basic linkage پیوند اساسی
basic circuit مدار ساده
basic load بار مبنا
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
basic of issue مبنای توزیع
basic capacity گنجایش پایه
basic capacity گنجایش مبنا
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
basic gearing گیربکس
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic crops جو
basic crops ذرت
basic crops پنبه تنباکو و برنج
basic data عناصر تیر اولیه
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
basic data اطلاعات اولیه
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic date تاریخ ترفیع
basic deficit کسری کلی
basic deficit کسری اساسی
basic training تعلیمات ابتدایی
basic dye رنگینه بازی
basic conflict تعارض بنیادی
basic brick اجر قلیائی
basic branch رسته اولیه
basic salt نمک بازی
basic sciences علوم پایه
basic shaft محور اصلی
basic fortran استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic size اندازه اصلی
basic size اندازه اولیه
basic anxiety اضطراب بنیادی
basic price قیمت مبنا
basic slag سرباره قلیایی
basic price قیمت پایه
applesoft basic نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic speed سرعت اولیه
airman basic سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic shaft محور واحد
basic research تحقیقات مقدماتی
basic point نقطه مبداء
basic ration جیره اصلی
basic pay اصل حقوق
basic pay حقوق اصلی
basic language زبان بیسیک
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com