English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
basic bessemer converter مبدل مقدماتی بسمر
Other Matches
basic bessemer process فرایند مقدماتی بسمر
basic bessemer steel فولاد مقدماتی بسمر
basic bessemer process فرایندقلیایی بسمر
basic bessemer pig iron اهن خام مقدماتی توماس
basic converter steel فولاد توماس
basic converter pig iron اهن خام توماس
bessemer یکی از روشهای تهیه فولاد
bessemer process فرایند بسمر
d/a converter مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d.c. converter مبدل جریان دائم
converter وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
converter مداری که یک سیگنال آنالوگ که مط ابق با شماره ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند
d a converter converter Analog Digitalto
converter وسیله یا برنامهای که داده را از یک فرم به فرم دیگر ترجمه میکند
converter کنورتر
d/a converter CONVERTER ANALOG TO DIGITAL
converter برگرداننده
converter تبدیل کننده
converter الت تبدیل
converter مبلغ مذهبی
converter مبدل
converter تبدیل گر
cascade converter تبدیلگر زنجیری
booster converter تبدیلگر ولت افزای
converter stage طبقه مبدل
motor converter تبدیلگر زنجیری
welding converter مبدل جوش
baby converter مبدل کوچک
barrel converter مبدل طبلکی
current converter مبدل جریان
converter valve لامپ مرکب
converter circuit مدار مبدل
compound converter تبدیل گر مرکب
converter station پست ترانسفورماتور
rotary converter تبدیل گر گردان
inverted converter تبدیلگر وارون
impluse converter مبدل ایمپولز
impedance converter مبدل امپدانس
tele-converter مبدلفاصلهسنج
image converter مبدل تصویر
frequency converter تغییردهنده بسامد
synchronous converter تبدیلگر دو جانبه
frequency converter تبدیل گر بسامد
energy converter مبدل انرژی
pulse converter مبدل پالس
rotary converter مبدل دوار
rotary converter مبدل گردان
torque converter مبدل گشتاور پیچشی
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
thomas converter مبدل توماس
induction frequency converter مبدل فرکانس
short wave converter تبدیل گر موج کوتاه
side blown converter مبدل پهلو دم
single armature converter مبدل یک ارمیچری
commutating pole converter تبدیل گر قطب کمکی
card to disk converter مبدل کارت به دیسک
bottom blown converter مبدل دم مقدماتی
analog to digital converter مبدل قیاسی به رقمی
trailer converter dolly یدک کش
trailer converter dolly تریلی کش
rotary phase converter تبدیل گر فاز گردان
power converter station پست تبدیل
d.c. arc welding converter مبدل جوشکاری جریان دائم
analog digital converter مبدل انالوگ دیجیتال
analog digital converter مبدل قیاسی- رقمی
digital to analogue converter مبدل دیجیتال به انالوگ
direct current converter تبدیل گر جریان مستقیم
arc welding converter مبدل جوش
split pole converter تبدیل گر با انشقاق قطب
image converter tube لامپ تصویر مبدل
power converter station پست تبدیل قدرت
oxygen converter steel فولاد ال دی
magnetic tape converter مبدل نوار مغناطیسی
inductor frequency converter مبدل فرکانس اندوکتور
induction frequency converter مبدل فرکانس القائی
analog to digital converter تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کامپیوتر با دستگاه حافظه ان
digital to analog converter مبدل دیجیتال به انالوگ مبدل رقمی به قیاسی
basic روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic مقدماتی اساسی
basic بنیانی
basic بازی
basic روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic مین دستیابی
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic بیسیک
basic قلیایی
basic اساسی مقدماتی
basic course دوره مقدماتی
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic به یک وسیله راه دور
basic اساسی
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic اصلی
basic تهی بنیانی
basic بنیادی
basic پایهای
basic ابتدایی
basic اولیه
basic capacity گنجایش مبنا
basic capacity گنجایش پایه
basic branch رسته اولیه
basic circuit مدار ساده
applesoft basic نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic brick اجر قلیائی
basic load بار مبنا
basic anxiety اضطراب بنیادی
basic allowance سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
basic price قیمت پایه
basic allowance شارژ انبار
advanced basic بیسیک پیشرفته
basic price قیمت مبنا
airman basic سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic variable متغیر اصلی
basic ground زمینه و متن اصلی فرش
basic agreement توافق اولیه
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
basic research علم پایه
basic research علم بنیادی
basic weaves رگباسلیق
microsoft basic مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
integer basic نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
basic dye رنگ قلیایی
quick basic کوئیک بیسیک
basic research تحقیقات مقدماتی
tiny basic یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
true basic تروبیسیک
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
basic conflict تعارض بنیادی
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
basic sciences علوم پایه
basic shaft محور اصلی
basic shaft محور واحد
basic size اندازه اصلی
basic slag سرباره قلیایی
basic intent نیت عام
basic speed سرعت اولیه
basic standard استاندارد اولیه
basic size اندازه اولیه
basic hole سوراخ مقدماتی
basic salt نمک بازی
basic data عناصر تیر اولیه
basic language زبان بیسیک
basic pay اصل حقوق
basic pay حقوق اصلی
basic of issue مبنای توزیع
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
basic point نقطه مبداء
basic ration جیره اصلی
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
basic linkage پیوند اساسی
basic lining پوشش یا استر قلیایی
basic gearing چرخ دندههای اصلی
basic surplus مازاد اساسی
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic deficit کسری اساسی
basic verses ایات محکمات
basic crops پنبه تنباکو و برنج
basic crops ذرت
basic crops جو
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
basic gearing گیربکس
basic deficit کسری کلی
basic date تاریخ ترفیع
basic variable متغیر اساسی
basic dye رنگینه بازی
basic training تعلیمات ابتدایی
basic fortran استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic training اموزش مقدماتی
basic data اطلاعات اولیه
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
We must find a basic solution. باید یک فکر اساسی کرد
basic calculating operation چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic machine unit واحد دستگاه مقدماتی
basic source of food منابعاولیهغذا
basic operation of arithmetic چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic building materials مواداولیهساختمان
basic end item تجهیزات ووسایل اولیه
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic end item اقلام اولیه اماد
the four basic arithmetic operations چهار عمل اصلی [ریاضی]
ground basic slag ارد توماس
basic access method روش دستیابی اصلی
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
basic allowance for subsistence حق معاش
basic standard cost قیمت استاندارد
basic standard cost قیمت پایه
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com