Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
Search result with all words
ambulance basic relay post
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
Other Matches
relay post
پست رابط پست واسطه
relay post
پست رابط ستون
relay
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay
یچ کنترل الکترومغناطیسی
relay
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
رله کردن
relay
ذخیره
relay
امدادی
relay
ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay
رله
relay
تقویت کردن
relay
ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relay
بازپخش
relay
باز پخش کردن رله
relay
ربط دادن مربوط کردن
relay magnet
اهنربای رله
relay magnet
رله تلگراف
relay coil
سیم پیچ رله
relay center
مرکز باز پخش
relay baton
چوب امدادی
relay contact
کنتاکت رله
relay amplifier
تقویت کننده امدادی
measuring relay
رله سنجش
measuring relay
رله اندازه گیری
voltage relay
رله ولتاژ
overcurrent relay
رله جریان زیاد
telegraph relay
رله تلگراف
radio relay
رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
medley relay
مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
telephone relay
رله تلفن
pursuit relay
دو امدادی تعقیبی
polarized relay
رله قطبی
polar relay
رله قطبی
sprint relay
مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
relay winding
سیم پیچی رله
non polar relay
رله ناقطبی
radio relay
رادیو رله
relay station
ایستگاه واسطه
tape relay
ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
relay station
ایستگاه رله
relay race
دو امدادی
magnetic relay
رله مغناطیسی
induction relay
رله القائی
impluse relay
رله ضربه جریان
induction relay
رله فراری
induction relay
رله اندوکسیونی
medley relay
شنا و دو امدادی
relay regulator
افتامات
impedance relay
رله ی امپدانس
frequency relay
رله سلکتیو
line relay
رله خط
neutral relay
رله ناقطبی
electromagnetic relay
رله الکترومغناطیسی
electromagnetic relay
کلید مغناطیسی
dimming relay
رله کاهنده
cell relay
روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
cutout relay
رله باتری پرکن
hoop drop relay
رله سقوطی قلاب دار
high impedance relay
رله باامپدانس زیاد
high impedance relay
رله پیچک دار
heavy duty relay
رله جریان قوی
airborne radio relay
سیستم رادیو رله هوابرد
gas discharge relay
رله تخلیه گازی
gas filled relay
رله گازی
inductance current relay
رله ی القائی
magnetic control relay
رله کنترل مغناطیسی
magnetic latching relay
رله نگهدارنده مغناطیسی
magnetic overload relay
رله جریان زیاد مغناطیسی
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
magnetic time relay
رله زمانی مغناطیسی
maximum current relay
رله جریان زیاد
line breake relay
رله شکست خط
line breake relay
رله شکست سیم
vibrating relay regulation
تنظیم با رله لرزنده
lightning arrester relay
رله برقگیر
time delay relay
رله تاخیری
communication relay ship
ناو تقویتی مخابراتی
low voltage relay
رله فشار ضعیف
basic
Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic course
دوره مقدماتی
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
مقدماتی اساسی
basic
کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic
تهی بنیانی
basic
روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic
بیسیک
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
مین دستیابی
basic
به یک وسیله راه دور
basic
کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic
نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic
روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic
حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic
بنیادی
basic
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic
بازی
basic
اساسی مقدماتی
basic
اولیه
basic
قلیایی
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
اساسی
basic
بنیانی
basic
پایهای
basic
ابتدایی
basic
اصلی
basic anxiety
اضطراب بنیادی
basic brick
اجر قلیائی
basic capacity
گنجایش پایه
basic shaft
محور اصلی
basic branch
رسته اولیه
basic capacity
گنجایش مبنا
basic hole
سوراخ مقدماتی
basic crops
ذرت
basic crops
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
basic data
اطلاعات اولیه
basic conflict
تعارض بنیادی
basic cover
عکسبرداری اولیه هوایی
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic size
اندازه اولیه
basic circuit
مدار ساده
basic crops
جو
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic ration
جیره اصلی
basic ration
جیره مقدماتی جیره مبنا
basic research
تحقیقات مقدماتی
basic salt
نمک بازی
basic sciences
علوم پایه
basic shaft
محور واحد
basic size
اندازه اصلی
basic slag
سرباره قلیایی
basic speed
سرعت اولیه
basic standard
استاندارد اولیه
basic surplus
مازاد اساسی
basic training
تعلیمات ابتدایی
basic training
اموزش مقدماتی
basic variable
متغیر اصلی
basic variable
متغیر اساسی
basic point
نقطه مبداء
basic data
عناصر تیر اولیه
basic pay
حقوق اصلی
basic date
تاریخ ترفیع
basic deficit
کسری کلی
basic deficit
کسری اساسی
basic dye
رنگینه بازی
basic fortran
استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic gearing
گیربکس
basic gearing
چرخ دندههای اصلی
basic intent
نیت عام
basic lining
پوشش یا استر قلیایی
basic linkage
پیوند اساسی
basic load
بار مبنا
basic load
بار مبنای مهمات یا وسایل
basic of issue
مبنای توزیع
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
basic pay
اصل حقوق
basic verses
ایات محکمات
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
Visual Basic
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
basic agreement
توافق اولیه
basic crops
پنبه تنباکو و برنج
advanced basic
بیسیک پیشرفته
basic weaves
رگباسلیق
basic language
زبان بیسیک
integer basic
نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
basic research
علم بنیادی
basic dye
رنگ قلیایی
basic ground
زمینه و متن اصلی فرش
basic research
علم پایه
true basic
تروبیسیک
basic price
قیمت پایه
basic allowance
شارژ انبار
basic price
قیمت مبنا
basic allowance
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
tiny basic
یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
applesoft basic
نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
microsoft basic
مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
quick basic
کوئیک بیسیک
airman basic
سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic source of food
منابعاولیهغذا
basic pig iron
اهن توماس
basic machine unit
واحد دستگاه مقدماتی
basic unit training
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic tactical unit
یکان مبنای تاکتیکی
basic standard cost
قیمت پایه
basic building materials
مواداولیهساختمان
basic requisition number
درخواست اولیه
basic requisition number
درخواست ابتدایی
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
We must find a basic solution.
باید یک فکر اساسی کرد
basic calculating operation
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic planning guide
راهنمای اولیه طرح ریزی
basic standard cost
قیمت استاندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com