English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
basic slag سرباره قلیایی
Search result with all words
ground basic slag ارد توماس
ground basic slag سرباره توماس
Other Matches
slag کفه
slag تفاله
slag کف
slag چرک
slag درده خاکستر
slag گداز اتشفشانی
slag فلزنیم سوخته
slag مزخرف
slag اشغال تفاله گرفتن از
slag خاکستر
slag تفاله کورههای بلند
slag روباره
slag سرباره گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
slag شلاکه گرفتن سرباره
slag شلاکه
slag تفاله اهنگدازی
removal of slag شلاکه گیری
remove slag سرباره را برداشتن
scoria slag تفاله روباره
silicate slag سرباره سیلیکات
slag cement سیمان اهنگدازی
slag cement سیمان تفاله اهنگدازی
slag cement سیمان ذوب اهن
oxidizing slag شلاکه اکسیداسیون
slag hook قلاب کوره
slag ladle کفچه سرباره
sticky slag سرباره چسبناک
slag cement سیمان شلاکه
sticky slag شلاکه چسبناک
viscous slag سرباره لزج
slag heap تپهوسایلوموادیککارخانه
removal of slag برداشت سرباره
refining slag شلاکه پالایش
dump slag سرباره دورریز
oxidizing slag سرباره احیاء
pumicestone slag سرباره سنگ پایی
recucing slag سرباره احیاء کننده
foamed slag سرباره جوشان
foamed slag شلاکه کف کردن
foamed slag تغاله دمیده
slag sinter تفاله کوره اهنگدازی بلند
refining slag سرباره پالایش
dump slag هالدن شلاکه
dross slag سرباره
disintegrating slag سرباره متلاشی شده
deoxidizing slag سرباره یا شلاکه احیا شده
road building slag شلاکه جاده سازی
slag cement concrete بتن سیمان اهنگدازی
air furnace slag سربار کوره هوایی
blast furnace slag روباره تفاله کوره بلند
blast furnace slag تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
foamed blast furnace slag سرباره کوره بلند
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic course دوره مقدماتی
basic بیسیک
basic روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic مقدماتی اساسی
basic بنیانی
basic کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic به یک وسیله راه دور
basic مین دستیابی
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic بازی
basic قلیایی
basic حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic اساسی
basic پایهای
basic اصلی
basic تهی بنیانی
basic اولیه
basic بنیادی
basic ابتدایی
basic اساسی مقدماتی
basic standard استاندارد اولیه
basic surplus مازاد اساسی
basic training تعلیمات ابتدایی
basic verses ایات محکمات
basic training اموزش مقدماتی
basic variable متغیر اصلی
basic variable متغیر اساسی
basic ground زمینه و متن اصلی فرش
basic research تحقیقات مقدماتی
basic salt نمک بازی
basic sciences علوم پایه
basic shaft محور اصلی
basic shaft محور واحد
basic size اندازه اولیه
advanced basic بیسیک پیشرفته
basic speed سرعت اولیه
basic research علم بنیادی
tiny basic یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
true basic تروبیسیک
quick basic کوئیک بیسیک
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
microsoft basic مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
integer basic نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
basic weaves رگباسلیق
basic dye رنگ قلیایی
basic agreement توافق اولیه
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
basic research علم پایه
basic pay اصل حقوق
basic language زبان بیسیک
basic size اندازه اصلی
basic capacity گنجایش پایه
basic fortran استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic gearing گیربکس
basic gearing چرخ دندههای اصلی
applesoft basic نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic capacity گنجایش مبنا
basic brick اجر قلیائی
basic intent نیت عام
basic branch رسته اولیه
basic data عناصر تیر اولیه
basic lining پوشش یا استر قلیایی
basic circuit مدار ساده
basic dye رنگینه بازی
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic crops جو
basic crops ذرت
basic crops پنبه تنباکو و برنج
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
basic data اطلاعات اولیه
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic date تاریخ ترفیع
basic conflict تعارض بنیادی
basic deficit کسری اساسی
basic linkage پیوند اساسی
basic load بار مبنا
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
basic pay حقوق اصلی
basic deficit کسری کلی
basic allowance سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
airman basic سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic allowance شارژ انبار
basic point نقطه مبداء
basic ration جیره اصلی
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
basic price قیمت مبنا
basic price قیمت پایه
basic anxiety اضطراب بنیادی
basic hole سوراخ مقدماتی
basic of issue مبنای توزیع
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
basic source of food منابعاولیهغذا
basic building materials مواداولیهساختمان
basic bessemer steel فولاد مقدماتی بسمر
basic bessemer process فرایند مقدماتی بسمر
basic access method روش دستیابی اصلی
basic bessemer process فرایندقلیایی بسمر
basic construction unit واحد ساختمانی
basic calculating operation چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic operation of arithmetic چهار عمل اصلی [ریاضی]
the four basic arithmetic operations چهار عمل اصلی [ریاضی]
We must find a basic solution. باید یک فکر اساسی کرد
basic bessemer converter مبدل مقدماتی بسمر
basic circuit arrangement ترتیب مدار ساده
basic allowance for subsistence جیره نقدی
basic allowance for subsistence حق معاش
basic allowance for quarters حق مسکن
basic converter steel فولاد توماس
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic planning guide راهنمای اولیه طرح ریزی
basic machine unit واحد دستگاه مقدماتی
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
basic pig iron اهن خام قلیایی
basic standard cost قیمت استاندارد
basic standard cost قیمت پایه
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
basic combat training اموزش رزم مقدماتی
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
basic end item تجهیزات ووسایل اولیه
basic end item اقلام اولیه اماد
basic requisition number درخواست اولیه
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
basic pig iron اهن توماس
basic requisition number درخواست ابتدایی
basic partitioned access method روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
basic sequential access method روش دستیابی ترتیبی اساسی
basic converter pig iron اهن خام توماس
basic open hearth furnace کوره باز قلیایی
one of the [basic] fundamental tenets of democracy یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
basic direct access method روش دستیابی مستقیم اساسی
iowa tests of basic skills ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
basic input output system سیستم ورودی و خروجی پایه
ambulance basic relay post پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com