English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
basic verses ایات محکمات
Other Matches
verses بنظم اوردن
verses شعر
verses نظم
verses شعرگفتن
allegorical verses ایات متشابه
clear verses ایات محکمات
to cap verses مشاعره کردن
definite verses ایات محکمات
basic روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic course دوره مقدماتی
basic به یک وسیله راه دور
basic مین دستیابی
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic بیسیک
basic کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic قلیایی
basic اساسی مقدماتی
basic ابتدایی
basic اولیه
basic پایهای
basic اساسی
basic اصلی
basic بنیادی
basic تهی بنیانی
basic بازی
basic روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic مقدماتی اساسی
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic بنیانی
basic sciences علوم پایه
basic point نقطه مبداء
basic shaft محور اصلی
basic shaft محور واحد
basic size اندازه اصلی
basic size اندازه اولیه
basic slag سرباره قلیایی
basic speed سرعت اولیه
basic salt نمک بازی
basic research تحقیقات مقدماتی
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
basic lining پوشش یا استر قلیایی
basic linkage پیوند اساسی
basic load بار مبنا
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
basic of issue مبنای توزیع
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
basic pay اصل حقوق
basic pay حقوق اصلی
basic language زبان بیسیک
basic ration جیره اصلی
basic intent نیت عام
basic standard استاندارد اولیه
basic weaves رگباسلیق
basic dye رنگ قلیایی
basic ground زمینه و متن اصلی فرش
basic agreement توافق اولیه
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
basic research علم پایه
basic research علم بنیادی
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
true basic تروبیسیک
basic surplus مازاد اساسی
basic training تعلیمات ابتدایی
basic training اموزش مقدماتی
basic variable متغیر اصلی
basic variable متغیر اساسی
integer basic نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
microsoft basic مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
quick basic کوئیک بیسیک
tiny basic یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
basic capacity گنجایش مبنا
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic data اطلاعات اولیه
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
basic data عناصر تیر اولیه
basic crops پنبه تنباکو و برنج
basic crops ذرت
basic crops جو
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
basic allowance شارژ انبار
basic anxiety اضطراب بنیادی
basic conflict تعارض بنیادی
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic brick اجر قلیائی
basic circuit مدار ساده
basic capacity گنجایش پایه
basic deficit کسری کلی
basic allowance سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
basic fortran استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic gearing گیربکس
basic hole سوراخ مقدماتی
applesoft basic نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic branch رسته اولیه
airman basic سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic dye رنگینه بازی
basic price قیمت پایه
basic gearing چرخ دندههای اصلی
basic date تاریخ ترفیع
basic deficit کسری اساسی
basic price قیمت مبنا
advanced basic بیسیک پیشرفته
ground basic slag سرباره توماس
basic bessemer steel فولاد مقدماتی بسمر
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
basic bessemer process فرایندقلیایی بسمر
basic bessemer process فرایند مقدماتی بسمر
basic combat training اموزش رزم مقدماتی
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
basic bessemer converter مبدل مقدماتی بسمر
basic access method روش دستیابی اصلی
basic operation of arithmetic چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic calculating operation چهار عمل اصلی [ریاضی]
We must find a basic solution. باید یک فکر اساسی کرد
the four basic arithmetic operations چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic allowance for subsistence جیره نقدی
basic allowance for quarters حق مسکن
basic source of food منابعاولیهغذا
basic building materials مواداولیهساختمان
basic allowance for subsistence حق معاش
ground basic slag ارد توماس
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
basic requisition number درخواست اولیه
basic requisition number درخواست ابتدایی
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
basic planning guide راهنمای اولیه طرح ریزی
basic pig iron اهن خام قلیایی
basic pig iron اهن توماس
basic machine unit واحد دستگاه مقدماتی
basic end item تجهیزات ووسایل اولیه
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
basic converter steel فولاد توماس
basic end item اقلام اولیه اماد
basic construction unit واحد ساختمانی
basic standard cost قیمت استاندارد
basic standard cost قیمت پایه
basic circuit arrangement ترتیب مدار ساده
basic direct access method روش دستیابی مستقیم اساسی
basic partitioned access method روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
basic open hearth furnace کوره باز قلیایی
ambulance basic relay post پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
basic unit assembly group گروه ساختمانی
iowa tests of basic skills ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
basic converter pig iron اهن خام توماس
one of the [basic] fundamental tenets of democracy یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
basic telecommunications access method روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
basic input output system سیستم ورودی و خروجی پایه
basic sequential access method روش دستیابی ترتیبی اساسی
basic bessemer pig iron اهن خام مقدماتی توماس
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
basic type double tier formwork قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
basic indexed sequential acess method روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com