English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
battle field میدان جنگ
Search result with all words
field of battle میدان جنگ
field of battle میدان رزم
Other Matches
battle نزاع
battle نبرد
battle جنگ
battle مبارزه ستیز
battle جدال
battle پیکار
battle رزم
an e. battle جنگی که برای دو طرف یکسان است
battle a صف جنگ
battle ax تبرزین
battle ax تبر
battle زد وخورد
battle جنگ کردن
f.of battle میدان جنگ
f.of battle نبردگاه
battle نبرد کردن
battle axe تبر
battle bill لوحه جنگی ناو
battle bill فهرست استعداد رزمی ناو
battle casualty ضایعات رزمی
battle axe تبرزین
battle casualty تلفات جنگی
battle clasp نشان و علامت شرکت در جنگ بین المللی اول
battle clout نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
battle cruiser نبردناو
battle plane هواپیمای جنگی
battle-axes تبرزین
pitched battle جنگ صف ارایی شده
pitched battle جنگ سخت تن به تن
battle cries شعارجنگی
half the battle <idiom> قسمت بزرگیاز کار
battle cry شعارجنگی
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
battle zone منطقهجنگی
battle array صف جنگ
battle array جنگ ارایی
battle dress نیم تنه جنگی
battle dress لباس ضدگلوله
battle position محل ناو در دریا
battle problems مسائل جنگی
battle problems مشکلات رزمی
battle reserve ذخیره جنگی
battle reserve احتیاط جنگی
battle royal نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
battle ship نبرد ناو
battle sight درجه جنگی
battle sight شکاف درجه
battle state station action
battle station پایگاه رزمی
battle station پایگاه جنگی
to deliver battle اماده جنگ شدن
the battle still rages جنگ هنوز شدت دارد
order of battle سازمان نیروهایا یکان
order of battle ترتیب نیرو
battle position موضع نبرد
battle pin سنجاق نقشه
battle piece تصویرجنگ
battle dress جلیقه جنگی
battle drill تمرین رزم
battle-axe تبرزین
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
battle group واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
battle group گروه نبرد
battle honour نشان افتخار
battle lantern چراغ اعلام خطر
battle lantern چراغ خطرجنگی
battle map نقشه جنگی
battle map نقشه منطقه نبرد
battle line خط جنگی
battle line خط جبهه ناوها
battle lights چراغ خاموشی شبانه
battle lights چراغهای جنگی
battle lights چراغ پلیس
he gave an a of the battle گزارش ان جنگ راشرح داد
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
main battle tank تانک اصلی
in a battle for world domination مبارزه برای سلطه جهان
forward edge of battle area لبه جلویی منطقه نبرد
The scen of a bloody (great) battle. صحنه نبرد خونین
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field میدانه
field دایره
field میدان
field مشابه 4036
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field خارج اداره یا کارخانه
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field نوشتن داده روی PROM
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
to take the field جنگ اغازکردن
to keep the field درجای خودثابت ماندن
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field بمیدان یا صحرا رفتن
field پایکار
field رشته
field کارگاه
field زمین بازی
field فرودگاه
field دشت
field میدان رزم صحرا
field زمینه رزمی صحرایی
field میدان دید
field حوزه
well field حوزه تغذیه کننده چاه
zero field بی حوزه
zero field بی میدان
zero field میدان صفر
field دشت کشتزار
field name نام فیلد
right field سمتراستزمین
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
field صحرا
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field زمین
field رشته [دانشی]
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field شاخه [دانشی]
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field فیلد
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field template الگوی فیلد
field survey نقشه برداری زمینی
field template قالب فیلد
field study بررسی میدانی
field theory نظریه میدانی
field shop کارگاه صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
field splice وصله کارگاهی
field stockade ذخایر صحرایی
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
free field میدان عمل ازاد
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strcture ساخت میدانی
field strength شدت میدان
field theory تئوری میدان ها
field theory نظریه اساسی میدان
field work کار صحرایی
field work کار میدانهای
field work استحکامات صحرایی استحکامات
field work کار در صحرا
field work پژوهش میدانی
field winding سیم پیچ اهنربایی
field wire سیم جنگی
field wire سیم صحرایی
field voltage ولتاژ میدان
field vector بردار میدان
field upgradable سخت افزار قابل توسعه درمحل
field worker پژوهشگر میدانی
force field میدان نیرو
flying field میدان فرودگاه
field trial مسابقه تازیهای شکاری
fixed field میدان ثابت
field trip گردش علمی
field type از نوع جنگی
field type نوع رزمی
field winding سیم پیچی میدان
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field of force میدان نیرو
field of vision میدان دید
field officer افسر عملیات صحرایی
field officer افسر رزمی
field officer افسر رسته رزمی
field operating عمل کننده در صحرا
field operating فعال درصحرا رده صحرایی
field order دستورالعمل رزمی
field order دستورعملیاتی دستور رزمی
field pea نخود سبز فرنگی
field of vision میدان بینایی
field of view حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field of force میدان نیروی مغناطیسی
field of gravity میدان ثقل
field of honor صحنه دوئل
field of play زمین بازی
field of play پیست شمشیربازی
visual field میدان دید
field of view میدان دید
field of view منظره
field of regard میدان دید
field piece توپ صحرائی
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field rheostat رئوستای میدان
field rheostat تنظیم کننده میدان
field rheostat رگولاتورمیدان
field round یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course مسابقه تیراندازی جنگلی
field separator جدا ساز میدان
field service خدمات پایکار
field service تعمیر در محل
field service خدمات رزمی
field regulator تنظیم کننده میدان
field regulator نافم میدان
field rectifier یکسوساز میدان
field point سر تیر بسیار نازک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com