Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English
Persian
battle reserve
ذخیره جنگی
battle reserve
احتیاط جنگی
Other Matches
battle a
صف جنگ
battle
نزاع
battle
جنگ
battle
مبارزه ستیز
battle
جدال
battle
پیکار
battle
رزم
battle
نبرد
battle
زد وخورد
battle
جنگ کردن
battle
نبرد کردن
battle ax
تبر
battle ax
تبرزین
an e. battle
جنگی که برای دو طرف یکسان است
f.of battle
میدان جنگ
f.of battle
نبردگاه
battle lights
چراغهای جنگی
battle lights
چراغ خاموشی شبانه
battle line
خط جنگی
battle map
نقشه منطقه نبرد
battle bill
لوحه جنگی ناو
battle axe
تبر
battle axe
تبرزین
battle line
خط جبهه ناوها
battle map
نقشه جنگی
battle piece
تصویرجنگ
battle pin
سنجاق نقشه
battle plane
هواپیمای جنگی
battle array
جنگ ارایی
battle array
صف جنگ
battle lights
چراغ پلیس
battle lantern
چراغ خطرجنگی
battle lantern
چراغ اعلام خطر
battle dress
لباس ضدگلوله
battle dress
نیم تنه جنگی
battle cruiser
نبردناو
battle clout
نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
battle clasp
نشان و علامت شرکت در جنگ بین المللی اول
battle casualty
تلفات جنگی
battle dress
جلیقه جنگی
battle bill
فهرست استعداد رزمی ناو
battle drill
تمرین رزم
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
battle field
میدان جنگ
battle group
واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
battle group
گروه نبرد
battle casualty
ضایعات رزمی
battle honour
نشان افتخار
battle position
موضع نبرد
battle position
محل ناو در دریا
battle station
پایگاه جنگی
field of battle
میدان جنگ
field of battle
میدان رزم
he gave an a of the battle
گزارش ان جنگ راشرح داد
order of battle
ترتیب نیرو
order of battle
سازمان نیروهایا یکان
the battle still rages
جنگ هنوز شدت دارد
to deliver battle
اماده جنگ شدن
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
battle zone
منطقهجنگی
half the battle
<idiom>
قسمت بزرگیاز کار
battle station
پایگاه رزمی
battle sight
درجه جنگی
battle state
station action
battle problems
مسائل جنگی
battle problems
مشکلات رزمی
battle cry
شعارجنگی
battle cries
شعارجنگی
battle-axe
تبرزین
pitched battle
جنگ سخت تن به تن
pitched battle
جنگ صف ارایی شده
battle-axes
تبرزین
battle sight
شکاف درجه
battle ship
نبرد ناو
battle royal
نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
in a battle for world domination
مبارزه برای سلطه جهان
main battle tank
تانک اصلی
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
reserve
قید شرط
with reserve
بقید احتیاط
under reserve
تحت تضمین
to have something in reserve
چیزی درچنته داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
reserve
احتیاط
reserve
کتمان حقیقت
reserve
عضو علی البدل
reserve
ذخیره
reserve
احتیاط یدکی
reserve
مدارا
reserve
از پیش حفظ کردن
reserve
رزرو کردن
reserve
ذخیره کردن
reserve
توداربودن
reserve
اندوختن اندوخته
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve
نگهداشتن
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve
پس نهاد کردن
reserve
پس نهاد
reserve
کنار گذاشتن
reserve
اندوخته
reserve
نگه داشتن اختصاص دادن
The scen of a bloody (great) battle.
صحنه نبرد خونین
forward edge of battle area
لبه جلویی منطقه نبرد
reserve price
بهای قطعی
reserve force
نیروی احتیاط
reserve echelon
رده احتیاط
reserve fund
سرمایه احتیاطی
reserve officer
افسر وفیفه
reserve price
اخرین بها
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve officer
افسر احتیاط
reserve factor
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve fund
وجوه ذخیره
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
reserve mobilization
بسیج احتیاطها
reserve fund
وجوه اندوخته
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
reserve parachute
چترذخیرهای
paper in reserve
کاغذذخیرهای
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
stone reserve
ذخیره سنگ
rolling reserve
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
rolling reserve
اماد ذخیره غلطان
reserve stock
موجودی ذخیره
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
reserve stock
اماد ذخیره
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve price
قیمت پایه در حراج
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
national reserve
پاستگاه ملی
national reserve
اندوختگاه ملی
mobile reserve
احتیاط متحرک
liability reserve
ذخیره بدهیها
gold reserve
اندوخته طلا
general reserve
احتیاط عمومی
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating reserve
احتیاط سیال
central reserve
سکوی وسط
equipment reserve
ذخیره تجهیزاتی
central reserve
سکوی میانی
capital reserve
اندوخته سرمایه
capital reserve
ذخیره سرمایه
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
nature reserve
اندوختگاه نیادی
reserve buoyancy
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
reserve center
مرکز احتیاط
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
reserve curreny
ارز ذخیره
reserve accumulator
انباره کمکی
reflex reserve
پس مانده بازتاب
operational reserve
احتیاط عملیاتی
operational reserve
ذخیره عملیاتی
payment under reserve
پرداخت تحت تضمین
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
reserve curreny
پول ذخیره
reserve buoyancy
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
reserve army of unemployed
سپاه ذخیره بیکاران
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
federal reserve system
سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system
سیستمی که به موجب ان
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
strict nature reserve
اندوختگاه طبیعی بازداشته
fuel reserve tank
مخزن ذخیره سوخت
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fractional reserve banking
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com