Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
baulk line spot
نقطهخطمرز
Other Matches
baulk line
خطمرز
baulk
روگردانی
baulk
[هر قطعه بزرگ مربعی شکل چوبی]
baulk
طفره رفتن
baulk
ردکردن طفره
baulk
امتناع
spot
لکه موضع
spot
لکه لک
spot
محل
spot
مکان
spot
خال
spot
نقطه
spot
به طور نقد
up on the spot
فی المجلس مقدا بی درنگ
spot
موضع
spot
زمان مختصر لحظه
spot
کمان
spot
مسافت یابی کردن
spot
تنظیم تیر کردن
spot
درجا
spot
در محل
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
مشاهده کردن گلوله ها
spot
جا
spot
تشخیص دادن
spot
فوری
spot
کشف کردن اماده پرداخت
spot
باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot
لکه دارشدن
spot
لکه دارکردن
spot
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
on the spot
نقدا"
spot
بجااوردن
on-the-spot
فی المجلس
on-the-spot
نقدا"
spot
نقدا"
spot
کشف کردن دیدن
on the spot
<idiom>
درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot-on
دقیقا صحیح
in a spot
<idiom>
درمشکل قرار داشتن
spot
[لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
on the spot
فی المجلس
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
trouble spot
کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
landing spot
نقطه فرود
He was kI'lled on the spot.
جابجا کشته شد
beauty spot
خال زیبایی
light spot
نقطه نور
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
hot spot
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spot
نقطه داغ
beauty spot
خال کوچک
beauty spot
خال
Johnny-on-the-spot
<idiom>
soft spot for someone/something
<idiom>
احساسات تندوتیز داشتن
billiard spot
نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
tight spot
<idiom>
شرایط سخت
high spot
جذابترین لذتبخشترین
black spot
جادهباآمارتصادفبالا
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
cathode spot
لکه کاتدی
cash spot
نقد فوری
unpainted spot
تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
warm spot
نقطه گرماگیر
water spot
گردباد دریایی
water spot
واتراسپات
touch spot
ناحیه بساوشی
cold spot
نقطه سرماگیر
air spot
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
air spot
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
spot goods
کالاهای اماده تحویل
handicap spot
مهرهتعادلی
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
centre spot
خالوسط
warm spot
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
light spot
نقطه منور
yellow spot
نقطه زرد
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
spot elevation
ارتفاع تعیین شده
spot footing
پی مجزا
spot goods
کالاهای موجود
spot grading
صافسازی
spot kick
ضربه کاشته
spot lamp
لامپ موضعی
spot lamp
لامپ با نورمتمرکز
spot map
کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot market
بازار نقدی
spot market
بازار معاملات نقدی
spot net
شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot pass
پاس غیرمستقیم
spot distortion
اغتشاش نقطه
spot cash
پول نقد
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
soft spot
شولات
soft spot
ناحیه نشست
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
focal spot
کانون
flying spot
لکه نورتند رو
spot of enforcement
نقطه پنالتی
penalty spot
نقطه پنالتی
spot ball
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spot cash
پرداخت نقدی
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
face off spot
نقطه رویارویی
spot weld
خال جوش
spot weld
نقطه جوش دادن
spot weld
اتصال نقطه جوش
spot welding
نقطه جوش
spot welding
جوشکاری نقطهای
spot welding
جوش نقطهای
pain spot
نقطه درد
succeeding spot
نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
dead spot
نقطه خنثی
dead spot
منطقه ساکت
sweet spot
قسمت مرکزی راکت یا چوب
spot transaction
معامله نقدی
spot test
ازمایش فوری
face off spot
هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
spot price
قیمت نقدی
spot price
قیمت برای فروش فوری
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
spot price
قیمت تمام شده
spot rate
نرخ فروش نقدی
spot repair
تعمیر در جا
spot repair
تعمیر در محل
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
spot sale
فروش نقد
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot elevation
نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
spot check
مقابله موضعی
spot check
بطور چند در میان ازمودن
spot checks
بازدید در محل
spot check
بررسی موضعی
blind spot
نقطه کور
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
بطور چند در میان ازمودن
spot checks
بررسی موضعی
spot check
بازدید در محل
blind spot
نقطه ضعف
spot checks
مقابله موضعی
spot pattern test
ازمون طرح نقطه ها
flying spot scanner
پوینده لکهای تند رو
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
kicks from the penalty spot
شوت از نقطه پنالتی
spot welding electrode
الکترود جوشکاری نقطهای
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
great red spot
لکه سرخ بزرگ
great white spot
لکه سفید بزرگ
spot welding machine
دستگاه جوش نقطهای
white spot ball
مکانتوپسفید
This is an ideal spot for picnics .
اینجا برای پیک نیک ماه است
bridge spot weld
جوشکاری نقطهای
double row spot welding
جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
single row spot welding
جوشکاری نقطهای سری
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
تماس خطوط
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line by line milling
فرز کردن سطری
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
: خط کشیدن
out of line
خارج از خط جبهه
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
by line
خط فرعی راه اهن
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
line of d.
حد فاصل
mean line
خط میان
to come in to line
موافقت کردن
line
ریسمان
to come in to line
در صف امدن
line of d.
مرز
line by line
سطر به سطر
the line
صف
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
on line help
کمک مستقیم
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
on the line
هواپیمای اماده پرواز
in line
شمشیر در وضع حمله
line
اراستن
line
ترازکردن
line
استرکردن
line
پوشاندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com