English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
beach party تیم ساحل
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party گروه پیشرو اب خاکی
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
beach بگل نشستن کشتی
beach پلاژ کرانه
beach باراندازساحلی
beach اسکله
beach کناردریا رنگ شنی
beach شن زار
beach ساحل
beach دریاکنار
beach کرانه شنی
beach زدن به ساحل
beach ساحل شنی
beach flag پرچم شاخص اسکله
beach flag پرچم مشخصه ساحلی
beach face کمربند ساحلی
beach exit محل خروجی اسکله
beach dump نقطه اماد در سر پل دریایی
beach erosion فرسایش ساحلی
beach exit گذرگاه ساحلی
beach exit معبر ساحلی
beach dump انبار موقت ساحلی
beach diagram طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
beach diagram طرح نمودار اسکله
back beach ساحل جزرو مد
backshore beach کرانه جزر و مد
backshore beach ساحل جزرو مد
beach capacity فرفیت اسکله
beach unit یکان تهیه بارانداز
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach balls توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
back beach کرانه جزر و مد
beach capacity فرفیت باراندازساحلی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beach group گروه خدمات ساحلی
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
beach dump انباراسکله
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
over the beach operations عملیات ساحلی
beach patrol گشتی ساحلی
beach patrol نگهبان ساحلی
beach patrol نگهبان اسکله
beach reserves ذخایر ساحلی
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
beach sand شن زار
beach unit یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
beach foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
over the beach operations عملیات کرانهای
hard beach ساحل مستحکم
hard beach قسمت مستحکم ساحل یا اسکله اسکله روسازی شده
beach organization یکان ساحلی
beach obstacle مانع ساحلی
raised beach بالاکنار
beach head سر پل
beach head سر پل ساحلی
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
beach master رئیس بارانداز
beach matting تور سیمی ساحلی
beach matting کف پوش ساحلی
beach minefield میدان مین اسکلهای
beach minefield میدان مین ساحلی
beach foam کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
beach foam کف آب دریا
landing beach ساحل پیاده شدن
beach support area منطقه پشتیبانی ساحلی
the a party مدعی خصم
the a party طرف مخالف
party طرف شریک
party مهمانی
party هیات
third party شخص ثالث
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party بزم
party پارتی متخاصم
party طرفدار
party طرف یارو
party مهمانی دادن یارفتن
party تیم
party گروه
party عده نظامی
party دسته همفکر
party دسته
party قسمت
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party بخش
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
party parpet دست انداز مشترک
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party coloured ابلق
party coloured رنگارنگ
winning party محکوم له
supply party گروه تدارکات
reconnaissance party قسمت شناسایی
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
republican party حزب جمهوریخواه
special party گروه ویژه
side party گروه رنگ زن
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
party parpet جانپناه مشترک
party spirit تعصب حزبی
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
raiding party قسمت مامور کمین
rear party قسمت عقبه
rear party عقب دار
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
reconnaissance party گروه شناسایی
rading party قسمت مامور دستبرد
permanent party جمعی دایمی یکان
permanent party پرسنل دایمی
party to a transaction متعامل
party to a suit متداعی
party to a suit طرف دعوی
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
party to a lawsuit خصم
party spirit روحیه تحزب
party spirit طرفداری حزبی
shipwright's party گروه تعمیرات
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
to join a party عضو حزبی شدن
opposition party حزب مخالف [سیاست]
thrid party شخص ثالث
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
dinner party میهمانیشام
search party دستهی جستار گرد
search party گروه پیگرد
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance بیمه شخص ثالث
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor فروشنده دسته سوم
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
party politics سیاست بازیهای حزبی
winning party دادبرده
to throw a party مهمانی دادن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
party politics حزب بازی
party lines خط مشترک
advance party گروه پیشرو
advance party قسمت پیشرو
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
tea party مهمانی چای
an eveing party شب نشینی
evening party شب نشینی
beaching party گروه پیاده شونده
billeting party گروه یورتچی
billeting party گروه پیشرو
boatswain's party گروه ملوان
cable party گروه لنگر
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
charter party قرارداد اجاره دربست
tea party عصرانه چای
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
the offending party متخلف
hen party مهمانی زنانه
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party lines مرز مشترک
party lines خط دستهای
party line مرز مشترک
garden party گاردن پارتی
party line خط مشترک
house party دوره خانگی
party line خط خصوصی تلفن
house party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house-party مجالس خانگی
injured party طرف صدمه دیده
injured party طرف خسارت دیده
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
hen party مجلس رقص زنانه
coleague in a party هم مسلک
fire party گروه اتش نشانی
gunner's party گروه توپخانه
head's party گروه نظافت
working party گروه کار
labor party حزب کارگر
landing party گروه اب خاکی
democratic party حزب دمکرات
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
liberty party حزب ازادی
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
losing party محکوم علیه
losing party دادباخته
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
mistaken party اشتباه کننده
minor party حزب اقلیت
fire party تیم اتش نشانی
fire party تیم اطفای حریق
contact party گروه تماس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com