English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
beam ends انتهای قسمت عقبی کشتی
Search result with all words
beam-ends انتهای قسمت عقبی کشتی
to be on her beam ends یک برشدن
to be on her beam ends نزدیک بوارونه شدن
to be on her beam ends درخطربودن
Other Matches
ends انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends پایان یک دور
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends خاتمه
ends میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ends غایت
ends خاتمه یافتن
ends تمام کردن خاتمه دادن
ends طرف بپایان رساندن
ends نوک
ends خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends نقط ه آخر یا بخش آخر
ends عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends کد نشان دهنده انتهای خط
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
ends توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends خاتمه فرجام
ends اخر
ends کد نشان دهنده انتهای رکورد
ends سر
ends زمین حریف
ends پایان
ends انتها
odds and ends چیز باقیمانده
candle ends باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
fag ends وازده
fag ends ته مانده
fag ends طناب ریش
fag ends سرتیکهی پارچه
fag ends ته طناب
fag ends تهتیکه
economic ends هدفهای اقتصادی
ends and means هدف و وسیله
odd and ends متفاوت
odd and ends گوناگون
candle ends ته شمع
loose ends <idiom> بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
loose ends سر ازاد نخ چیز استفاده نشده
loose ends انتهای تاریانخ
odds and ends تکه وپاره
loose ends بیکارافتاده
loose ends عاطل
loose ends انتهای شل هرچیزی
odds and ends خرت و پرت
loose ends باقیمانده
loose ends ته مانده
book ends کتابنگهدار
ends yarn نخ های تار
odds and ends <idiom> اشیاء جوروباجور
ends space فاصله بین تارها [تراکم تارها]
dead ends بن بست
dead ends انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead ends سر هرز
burn the candle at both ends <idiom> یکسره کارمیکند
to make both ends meet در حدود درامد خود خرج کردن
make ends meet دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
make ends meet <idiom> باپول شخصی گذران روزگار کردن
moment at fixed ends لنگر سر گیردار تیر
means ends analysis نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> آخر شاه منشى کاه کشى است .
To break even . To make both ends meet. خرج ودخل
beam تیر سقف
beam نورافکندن پرتوافکندن
beam شاه تیر فرسب
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
on the beam <idiom> خوب انجام دادن
beam نورافکندن
beam عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beam عرض ناو
i beam تیر اهن یا فولاد
h beam تیر بال پهن
t beam تیراهن T شکل
t beam تیر سپری
beam شاهین ترازو
beam میله
beam شاهپر تیرعمارت
beam پرتو
beam شعاع
beam تیر
i beam or i beam تیری که به شکل ) باشد
beam تیرک
beam باریکه
beam نورد
beam ترازو میله
beam عریضترین قسمت قایق
beam دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beam تیر بنا
beam ستون
beam حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
beam مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
spreader beam تیر زیر سری
small beam تیرچه
scaffold beam تیر داربست
sleeper beam بالشتک
light beam شعاع نور
stress in beam تنش در تیرها
sun beam پرتو افتاب
supporting beam تیر حمال
supporting beam تیر باربر
landing beam نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
sleeper beam زیر سری
simple beam تیر ساده
pencil beam نور باریک
molecular beam باریکه مولکولی
laminated beam تیر چند لایی
main beam شعاع اصلی
main beam شاه تیر
overhead beam تیر سقف
low beam چراغ نور پایین جلو اتومبیل
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
radar beam پرتو رادار
restrained beam تیر دوطرف گیردار
roof beam تیر سقف
secondary beam تیرک
sill beam تیرک استانه
sill beam تیر درگاه
simple beam تیره ساده
spreader beam تیر تقویتی
tie beam تیر کش
back beam میلهپشتی
beam balance ترازو
beam bridge پلمیلهای
beam gantry میلهحائل
beam reach پرتورسائی
warp beam نورد بالا
blue beam اشعهآبیکلاهکآبی
warp beam سردار [قالی]
vertical beam چوب [میله] طولی دار [قالی]
front beam شاغولجلویی
green beam شعلهیسبز
laser beam اشعهلیزر
rear beam دنبالهشاهینترازو
red beam اشعهمادونقرمز
vertical beam راست رو
upper beam سردار [قالی]
upper beam تیر فوقانی
warp beam چوب افقی بالای دار [قالی]
arch-beam کمرکش شیروانی
upstand beam تیر رو زده
breast beam میلهیبرابر
to kick the beam خشک بودن
to kick the beam کم بودن
hammer-beam خرپا کوبی
unsymmetrical beam تیر غیرمتقارن
upper beam تیر بالا
upright beam استا
walking beam میل لنگ
weigh beam قپان قابل حمل
wind beam تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
wooden beam تیر چوبی
x ray beam اشعه رونتگن
dragon-beam شاه تیر
cross-beam تیر افقی
build up beam تیر ساخته شده
box-beam تیر مستطیلی
full beam نور بالا [در خودرو]
ion beam باریکه یونی
electron beam شعاع الکترون
continuous beam تیر چند دهانه تیر سراسری
continuous beam تیر یکسره
collar beam تیربچه کش
collar beam تیر گریبان
collar beam روبند
cantilever beam تیر طرهای
cantilever beam تیری که یک طرف ان گیردار باشد
continuous beam تیر ممتد
continuous beam تیرچند پایه
cross beam تیر افقی
electron beam اشعه الکترونی
electron beam پرتوی الکترونی
edge beam تیر کناری
double beam شعاع مضاعف نور
double beam پرتو مضاعف
deep beam تیر تیغه
curved beam تیر خمیده
cross beam تیر عرضی
cantilever beam تیر ازاد
built up beam تیر ساخته شده
light beam پرتو نور
beam contering چوب بست
beam compass پرگار بازودار
beam bender تیر خم کن
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
beam anchor تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
balance beam چوب موازانه
angle beam تیراهن نبشی
beam cutoff قطع اشعه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com