English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bear tape shutter gate دریچه شیروانی شکل
Other Matches
shutter دریچه
shutter پشت پنجرهای پرده روزنه
shutter بستن
shutter پرده گذاشتن
shutter poppet : syn
shutter پنجره کرکرهای
shutter در کرکرهای
shutter روپوش
shutter دیافراگم
shutter پشت دری
shutter درپوش
shutter حائل
shutter پشت پنجره
shutter دهانه بند
roller shutter در کرکرهای
radiator shutter پنجره فلزی محافظ رادیاتور
dome shutter حائلکروی
shutter speed setting دستگاهسنجشسرعت
cable shutter release حائلکابلپخش
focal plane shutter صفحهروم دریچهعدسی
shutter release button دکمه
air bulb shutter release حبابحائلتخلیههوا
bear : خرس
the little bear خرس کوچک
to bear away ربودن
bear out تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
to bear out تحمل کردن
to bear out تاب اوردن
to bear down برانداختن
to bear down غلبه کردن بر
to bear away بردن
bear out بیرون دادن
to bear up تاب اوردن
bear in تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
the little bear دب اصغر
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
bear off off shove
bear off برگشتن قایق بسمت مخالف باد
bear on نسبت داشتن
bear on مربوط بودن
bear out شل کردن
bear داشتن
bear تاب اوردن تحمل کردن
bear تاثیر داشتن
i cannot bear him حوصله او را ندارم
bear حاوی بودن
bear حمل کردن
bear درسمت قرار گرفتن در سمت
bear تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear بردن
bear برعهده گرفتن
bear در بر داشتن
bear تقبل کردن تحمل کردن
bear up برگشتن قایق بسمت باد
bear سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bear لقب روسیه ودولت شوروی
bear زاییدن میوه دادن
bear : بردن
bear حمل کردن دربرداشتن
bear مربوط بودن
gate مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
and gate دریچه و
gate محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gate دروازه شروع اسکی
gate زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate گیت
gate دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
and gate مدار AND
and gate دریچه و دریچه ضرب منطقی
gate قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
gate مدخل
gate سوزن اتصال به یک FET
gate یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
gate دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
down gate راهگاه پایین دست
gate دریچه
nor gate دریچه نایا
nor gate دریچه نقیض یا
not and gate دریچه نا- و
not gate دریچه نا
not gate دریچه نقیض
not or gate دریچه نا- یا
or gate دریچه یا
or gate دریچه OR
saw gate چارچوب اره
Gate ورودی به باند
take out gate دریچه ابگیر ابیاری
gate مدخل دریجه سد
gate دریچه تنظیم اب در مخزن سد
gate در بزرگ
gate وسایل ورود ورودیه
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate دروازه
gate راه تغذیه لشعلث
gate فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
smokey the bear وسیله تولید کننده دود
she cannot bear heat طاقت گرما را ندارد
she cannot bear heat تاب گرما رانمیاورد
to bear a sword شمشیردربرداشتن
to bear any one a grudge به کسی لج داشتن
to bear arms سربازی کردن
to bear arms خدمت نظام کردن
smokey the bear وسیله تولید پرده دود در هلی کوپتر
the great bear دب اکبر
to bear a loss ضرردادن
the lesser bear دب اصغر
to bear a meaning معنی دادن
great bear دب اکبرgrandaunt
i alone bear the brunt of it خدمت انها بر من واجب می اید
it will not bear repeating جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
to bear a grudge لج یاکینه داشتن
grizzly bear خرس خاکستری
to bear a loss خسارت دیدن یاکشیدن
the lesser bear خرس کوچکتر
bear's garlic پیاز خرسی
bear leek پیاز خرسی
bear's garlic سیرخرس
bear leek سیرخرس
to bear the blame تقصیر را به گردن گرفتن
to bear comparison with قابل مقایسه بودن با
We bear no relationship to each other . باهم نسبتی نداریم
bear leek والک کوهی
bear's garlic والک کوهی
To bear someone a grudge. نسبت به کسی غرض داشتن
To bear (put up) with somebody. با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
To be patient. To bear up. حوصله کردن ( حوصله بخرج دادن )
to bear testimony شهادت دادن
to bear testimony گواهی دادن
to bear pressure upon فشار اوردن بر
to bear oneself حرکت کردن
to bear in mind درنظرداشتن
to bear hard زوراوردن
to bear hard جفاکردن
to bear fruit باریا میوه دادن
to bear enmity کینه ورزیدن
to bear enmity دشمنی ورزیدن
to bear with a person باکسی ساختن یاسازش کردن
bear hugs دو دستی بغل کردن
bear hugs سخت در آغوش گیری
bear hug دو دستی بغل کردن
bear hug سخت در آغوش گیری
white bear خرس سفید خرس قطبی
to grin and bear it در رنج وسختی بردباری کردن دندان روی جگرگذاشتن
to grin and bear it سوختن وساختن
to bear witness to شهادت دادن نسبت به
to bear witness to گوهی دادن به
to bear witness گواهی دادن
to bear enmity دشمنی داشتن
bear a hand کمک کردن
bear's foot نوعی گیاه خریق که برگ هایی به شکل پا و پنجه ها خرس دارد.
bear witness شهادت دادن
bear witness گواهی دادن
bear testimony شهادت دادن
polar bear خرس سفید
bear agrudge غرض ورزیدن
bear arms تحت سلاح رفتن
bear testimony گواهی دادن
bear arms سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
bear record to تصدیق یا اثبات کردن
nand gate دریچه ناو
gate money پولبلیطورودیه
majority gate دریجه اکثریت
wicket gate دهانهدریچه
nonequality gate دریچه نابرابری
threshold gate دریچه استانهای
upper gate دروازهبالایی
nand gate دریچه نقیض و
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
gate keeper دروازه بان
inclusive or gate دریچه یای شامل
indicator gate دریچه شاخص
caterpillar gate دریچه چرخ زنجیری
lich gate راهرو
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
logic gate دروازه منطقی
He was approaching the gate. او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
burst gate لامپ پیام گذار
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
tainter gate دریچه لولادار
tainter gate دریچه قطائی
xor gate دریچه یای ضمنی
starting gate دروازه شروع
sluice gate دریچه
sluice gate اب بند
sluice gate ابگیره
roller gate دریچه غلطان
railroad gate درب ورودی راه اهن
proselte of the gate کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
pouring gate تغذیه قالب
pouring gate دریچه ریزش
gate-leg پایهدروازهایشکل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com