Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
English
Persian
bearer policy
بیمه نامه بدون نام
Other Matches
bearer
حامل
bearer
درخت بارور
bearer
در وجه حامل
bearer
اورنده
tale bearer
سخن چین
stand bearer
پرچم دار یکان
cost bearer
باارزش
cross bearer
علم دار
warrant to bearer
به حواله کرد حامل
water bearer
دلو
water bearer
ساکب الماء
water bearer
ریزنده اب ابریز
tale bearer
خبربر
colour bearer
پرچم دار
color bearer
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
bearer stock
سهام و اوراق قرضه بدون نام
bearer shares
سهام بی نام
bearer share
سهم بی نام
bearer securities
اوراق بهادار بی نام
bearer cheque
چک در وجه حامل
bearer cheque
چک حامل
bearer bond
قرضه بدون نام
bearer bond
سند در وجه حامل
bearer bond
سند قرضه
bearer stock
اسناد در وجه حامل
armour bearer
سلاحدار
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
armor bearer
مسلح
color bearer
پرچم دار
cup bearer
ساقی
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
purse bearer
کیف بر
office bearer
بعدا پرسیده شود
torch bearer
مشعل دار
[ابزار]
litter bearer
برانکاردکش
litter bearer
متصدی برانکارد
mace bearer
گرزدار
mace bearer
چاووش
payable to the bearer
در وجه حامل
payable to bearer
قابل پرداخت در وجه حامل
pay to the bearer
دروجه حامل بپردازید
pall bearer
شرکت میکند
purse bearer
تحویلدار
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
cross bearer
صلیب بردار
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
cup bearer
چمانی
stretcher-bearer
حامل تخت روان
stretcher bearer
حامل تخت روان
standard bearer
پیشوا
standard bearer
علمدار
standard bearer
پرچم دار
bearer bond
سند حامل
saddle bearer
متکا
saddle bearer
زیرسری
saddle bearer
تکیه گاه
Aquarius the Water Bearer (January 20)
برجدلو
policy of d.
سیاست واگذاری اوضاع
policy
سیاست
policy
رویه
policy
بیمه نامه
policy
خط مشی روش
policy
تدبیر
policy
مسلک سیاست
policy
خط مشی
policy
اداره یاحکومت کردن
policy
خط مشی سیاستمداری
policy
مصلحت اندیشی
policy
کاردانی
policy
بیمه نامه ورقه بیمه
policy
سند معلق به انجام شرطی
policy holder
دارنده بیمه
policy of contianment
سیاست تحدیدی
policy objectives
اهداف موردنظر
policy objectives
اهداف سیاستی
policy makers
سیاست گذاران
policy maker
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
ostrich policy
رویه کبک
ostrich policy
سیاست خود فریبی
outward looking policy
سیاست برون نگر
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
policy book
کتاب روشها
policy book
پرونده خط مشیها
policy dilemma
معمای سیاستی
policy implication
کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy implication
کابرد سیاستی
policy dilemma
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy holder
دارنده بیمه نامه
policy file
پرونده خط مشیها و دستورات
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
policy options
انتخابهای سیاستی
take out an insurance policy
قرارداد بیمه را منعقد کردن
voyage policy
قرارداد اجاره کشتی
valued policy
بیمه نامه با ارزش معین
tax policy
سیاست مالیاتی
valued policy
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
unvalued policy
بیمه نامه ارزش گذاری نشده
underwrite policy
بیمه نامه را فهر نویسی کردن
the policy of the government
رویه دولت
the policy of the government
سیاست دولت
time policy
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
time policy
بیمه نامه مدت دار
to u. a policy of insurance
رابکسی دادن
stop go policy
توسعه
stop go policy
سیاست تثبیت
voyage policy
بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
policy options
انتخابهای مورد نظر
pricing policy
سیاست قیمت گذاری
public policy
سیاست عمومی
re assurance policy
قرارداد بیمه اتکایی
social policy
سیاست اجتماعی
stabilization policy
سیاست تثبیت اقتصادی
policy of pandering
سیاست خودشیرین بودن
endowment policy
بیمهی عمر
wagering policy
بیمه قماری
to a dapt a policy
رویهای اتخاذ کردن
wage policy
سیاست دستمزد
to u. a policy of insurance
سند بیمه
blanket policy
بیمه نامه کلی
evacuation policy
روش تخلیه پزشکی
evacuation policy
خط مشی اخراجات پزشکی
blanket policy
بیمه نامه جامع
policy-making
سیاست گذاری
expansionary policy
سیاست انبساطی
financial policy
سیاست مالی
fiscal policy
سیاست مالی
fiscal policy
سیاست مالیاتی
employment policy
سیاست اشتغال
economic policy
سیاست اقتصادی
insurance policy
بیمه نامه
blanket policy
بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
budgetary policy
سیاست بودجهای
insurance policy
قرارداد بیمه
commercial policy
سیاست بازرگانی
agreed value policy
بیمه نامه با ارزش توافق شده
insurance policy
سند بیمه
development policy
سیاست توسعه
floating policy
بیمه نامه متغیر
foreign policy
سیاست خارجی
foreign policy
خط مشی عمل خارجی
monetary policy
سیاست پولی
national policy
خط مشی ملی
national policy
سیاست ملی
open policy
بیمه نامه باز
open policy
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy
بیمه نامه قابل تغییر
health policy
سیاست بهداشتی
mixed policy
بیمه نامه مختلط
land policy
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
honesty is the best policy
راستی ودرستی بهترین رویه
income policy
سیاست درامدی
honesty is the best policy
عین مصلحت در راستی ودرستی است
income policy
سیاست مربوط به درامدها
policy making
سیاست گذاری
labour policy
سیاست استخدام کارکنان
What does Main Street think of this policy?
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti inflationary policy
ضد تورمی
agricultural support policy
سیاست حمایت از کشاورزی
agricultural price policy
سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
active fiscal policy
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy
سیاست مالی فعال
pure fiscal policy
سیاست مالی خالص
The policy of balance of power.
سیاست موازنه قدرت
all risk insurance policy
بیمه نامه تمام خطر
scorched-earth policy
نابودکردنوازبینبردن
tools of monetary policy
ابزار سیاست پولی
tools of fiscal policy
ابزار سیاست مالی
austere fiscal policy
سیاست مالی مضیق
scrap heap policy
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
discount rate policy
سیاست نرخ تنزیل
discretionary fiscal policy
سیاست مالی اختیاری
easy money policy
سیاست گشایش پول
expansionary fiscal policy
سیاست مالی انبساطی
expansionary monetary policy
سیاست پولی انبساطی
open door policy
سیاست درهای باز
import substitution policy
سیاست جانشینی واردات
insured, policy holder
بیمه شده
decision making policy
سیاست تصمیم گیری
restrictive monetary policy
سیاست پولی انقباضی
begger my neighbour policy
سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
pure monetary policy
سیاست پولی خالص
passive fiscal policy
سیاست مالی غیر فعال
the open door policy
سیاست دروازههای باز
compensatory fiscal policy
سیاستهای مالی ترمیمی
comprehensive insurance policy
بیمه نامه جامع
contractionary fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
restrictive fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
contractionary monetary policy
سیاست پولی انقباضی
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com