English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
English Persian
bearer share سهم بی نام
Other Matches
bearer اورنده
bearer در وجه حامل
bearer درخت بارور
bearer حامل
cross bearer علم دار
cost bearer باارزش
cross bearer صلیب بردار
stretcher-bearer حامل تخت روان
stretcher bearer حامل تخت روان
standard bearer پیشوا
standard bearer علمدار
standard bearer پرچم دار
pall bearer کسیکه در همراهی با جنازه
colour bearer پرچم دار
armor bearer مسلح
color bearer پرچم دار
color bearer کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
bearer stock اسناد در وجه حامل
bearer stock سهام و اوراق قرضه بدون نام
bearer shares سهام بی نام
bearer securities اوراق بهادار بی نام
bearer policy بیمه نامه بدون نام
bearer cheque چک در وجه حامل
bearer cheque چک حامل
bearer bond قرضه بدون نام
bearer bond سند در وجه حامل
bearer bond سند قرضه
bearer bond سند حامل
armour bearer سلاحدار
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
cup bearer ساقی
cup bearer چمانی
saddle bearer تکیه گاه
saddle bearer زیرسری
saddle bearer متکا
stand bearer پرچم دار یکان
tale bearer سخن چین
tale bearer خبربر
warrant to bearer به حواله کرد حامل
water bearer دلو
water bearer ساکب الماء
water bearer ریزنده اب ابریز
Please pay the bearer . دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
purse bearer کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
purse bearer کیف بر
purse bearer تحویلدار
office bearer بعدا پرسیده شود
torch bearer مشعل دار [ابزار]
litter bearer برانکاردکش
litter bearer متصدی برانکارد
mace bearer گرزدار
mace bearer چاووش
payable to the bearer در وجه حامل
payable to bearer قابل پرداخت در وجه حامل
pay to the bearer دروجه حامل بپردازید
pall bearer شرکت میکند
Aquarius the Water Bearer (January 20) برجدلو
to share out تقسیم کردن
to share out بخش کردن
share-out سهمبندیشده
What about my share? پس حق من چه شد ؟
share توسط کاربران دیگر شبکه است
share [in] شرکت [سهم] [در]
share دانگ
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share قیچی کردن
share استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share باس مورد استفاده
share برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share سهم بردن
share پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share شرکت داشتن در سهم بردن
share تقسیم کردن
share فرض
share فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share تسهیم کردن
share سهم
share بهره قسمت
share بخش
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share بخش کردن
share دایرکتوری
share حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share حصه
wage share سهم مزد
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
share warrant گواهینامه سهام
time-share استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
This is your share ( portion ) . این قسمت ( سهم) شماست
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
lion's share بخش عمده
lion's share همهی چیزی
lion's share بزرگترین سهم
lion's share تمام
share of inheritance سهم الارث
share list صورت بهای سهام شرکتها
capital share سهم سرمایهای
ordinary share سهام عادی
non cash share سهم غیر نقدی
market share سهم بازار
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
non registered share سهم بی نام
earnings per share درامد هر سهم
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred share سهام موجل
apple share اپل شر
appointed share سهم مفروز
appointed share حصه مفروز
ordinary share سهام معمولی
privileged share سهم ممتاز
share cropper زارع
share holding سرمایه گذاری در سهام
share cropper مستاجر
share certificate گواهی مالکیت سهام
registered share سهم با نام
share cropper زارع سهم گیر
share holder سهامدار
undivided share حصه مشاع
share in cash سهم نقدی
share holder دارنده سهام صاحب سهام
to hold a share in a business در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
quota share treaty قرار سهمیه بندی
We didnt get a share (acut). به ما چیزی نرسید
One-hundred Share Index شاخصقیمتهایسهام
break in share prices کاهش قیمت سهام
fixed share of an heir فرض در ارث
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
share of stock [American English] سهم [اقتصاد]
Financial Times Share Index شاخصقیمتهایسهام
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com