Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
beer glass
لیوانآبجو
Other Matches
beer
ماالشعیر
beer
ابجو نوشیدن
beer
آبجو
beer
ابجو
near beer
[American]
کشکاب
[غذا و آشپزخانه]
draught beer
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
beer on draught
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
beer money
پول ابجو
beer brewing
ابجوسازی
root beer
مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
non-alcoholic beer
ماءالشعیر
[غذا و آشپزخانه]
beer money
پول چایی
near beer
[American]
ماشعیر
[غذا و آشپزخانه]
non-alcoholic beer
ماشعیر
[غذا و آشپزخانه]
beer's law
قانون بیر
non-alcoholic beer
کشکاب
[غذا و آشپزخانه]
near beer
[American]
جوآب
[غذا و آشپزخانه]
non-alcoholic beer
جوآب
[غذا و آشپزخانه]
near beer
[American]
آبجوی حلال
[غذا و آشپزخانه]
non-alcoholic beer
کوشاب
[غذا و آشپزخانه]
non-alcoholic beer
آبجوی حلال
[غذا و آشپزخانه]
near beer
[American]
کوشاب
[غذا و آشپزخانه]
non-alcoholic beer
ماء مبارک
[غذا و آشپزخانه]
near beer
[American]
ماء مبارک
[غذا و آشپزخانه]
near beer
[American]
ماءالشعیر
[غذا و آشپزخانه]
lager beer
یکجورابجوکم مایه که اصل ان ازالمان است
small beer
ابجو پست وکم الکل
herb beer
ابجوی که ازگیاه وعلف بسازند
ginger beer
نوشابه شیرین گاز داریکه زنجبیل دارد
beer belly
چاقیمفرط بعلتمصرفآبجو
near beer
[American]
آبجوی بدون الکل
[غذا و آشپزخانه]
beer moustache
رد آبجو روی لب بالایی
non-alcoholic beer
آبجوی بدون الکل
[غذا و آشپزخانه]
small beer
چیز بی اهمیت
alcohol-free beer
جوآب
[غذا و آشپزخانه]
alcohol-free beer
ماءالشعیر
[غذا و آشپزخانه]
alcohol-free beer
کشکاب
[غذا و آشپزخانه]
alcohol-free beer
کوشاب
[غذا و آشپزخانه]
alcohol-free beer
آبجوی حلال
[غذا و آشپزخانه]
alcohol-free beer
ماشعیر
[غذا و آشپزخانه]
He swigged the beer in four gulps.
او
[مرد]
آبجو را با چهار تا جرعه طولانی قورت داد.
alcohol-free beer
آبجوی بدون الکل
[غذا و آشپزخانه]
I'll have a beer with a rum chaser.
لطفا یک آبجو و بعد یک عرق رم که گلویم را صاف کند.
alcohol-free beer
ماء مبارک
[غذا و آشپزخانه]
bouger lambert beer law
قانون بوگر- لامبرت- بیر
glass
صیقلی کردن
looking glass
ایینه
to f. glass
شیشه گری کردن
looking glass
اینه
looking glass self
خود ایینهای
looking-glass
ائینه
glass
شیشه گرفتن
glass
ایینه شیشه دوربین
glass
عینک
glass
شیشه
glass
گیلاس جام
glass
لیوان
glass
الت شیشهای
glass
ابگینه
glass
شیشه ذره بین عدسی
glass
شیشه الات
glass
عینک دار کردن شیشهای کردن
glass
استکان
glass
زجاج
glass
عدسی
glass
لیوان یخ
glass
دستگاه ارتفاع سنج دوربین
glass
دستگاه بارومتر
spun glass
شیشه مذاب الیاف مانند
sheet glass
شیشه جام
spun glass
شیشه تاب خورده
sheet glass
شیشه ورقی
sight glass
شیشه مرئی
soluble glass
سدیم سیلیکات
soluble glass
شیشه مایع
security glass
شیشه نشکن
security glass
شیشه ایمنی
opera glass
دوربین مخصوص اپرا
ornamental glass
شیشه تزئینی
pier glass
ایینه قدی
rain glass
میزان سنج
rain glass
میزان الهوا
rolled glass
شیشه نورد خورده
safety glass
عینک ایمنی
safety glass
شیشه ایمنی
safety glass
شیشه بی خطراتومبیل
crown glass
شیشه پنجره
[در قرن نوزدهم انگلیس]
safety glass
شیشه نشکن
race glass
دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
safety glass
شیشه اطمینان
opaque glass
شیشه کدر
spun glass
شیشه ریسیده
spy glass
تلسکپ یادوربین کوچک
champagne glass
گیلاسگردشامپاین
cocktail glass
لیوانمخصوصمشروب
glass dome
برآمدگیشیشهای
glass roof
سقفشیشهای
glass slide
اسلایدشیشهای
glass sphere
گویشیشهای
hock glass
جام پایهبلند
liqueur glass
جام لیکور
port glass
جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
glass fibre
فایبرگلاس
a glass of water
یک لیوان آب
There is a glass missing.
یک لیوان کم است.
burgundy glass
بورگندی
burgundy glass
لیوان
stined glass
شیشه رنگی
tempered glass
شیشه ابداده
watch glass
شیشه ساعت
water glass
شیشه محلول
water glass
اب شیشه
water glass
لیوان اب
water glass
شیشه مایع
weather glass
هواسنج میزان الهوا
wire glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
wired glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
bordeaux glass
گیلاسمخصوصشرابفرانسوی
brandy glass
گیلاسکنیاک
glass cover
پوشششیشهای
obscured glass
شیشه مات
glass fibers
الیاف شیشه
glass blowing
شیشه گری
glass blower
شیشه گر
gauge glass
درجه اب
frosted glass
شیشه مات
frosted glass
شیشه کدر
focusing glass
ذره بین جیبی
flint glass
فرف بلور
flint glass
بلور
glass bulb
حباب شیشهای
glass cloth
کهنه شیشه پاک کن
glass cloth
شیشه پاک کن
glass eyed
بی حالت
glass eyed
کور
glass eye
چشم مصنوعی
glass eye
چشم شیشهای
glass eye
عینک
glass electrode
الکترود شیشهای
glass dust
خرده شیشه
glass cutter
شیشه بر
glass cutter
الماس شیشه بری
finger glass
فرف انگشت شوئی
field glass
عدسی درونی دوربین یاذره بین
burning glass
عدسی محدب یاایینه مقعر
burning glass
ذره بین
bell glass
مردنگی
plate glass
شیشه سنگ شیشه تختهای
plate glass
شیشه لوحی
magnifying glass
ذره بین
cut glass
بلور کریستال
stained glass
شیشه بندی منقوش
burning glass
عینک جوشکاری
cast glass
شیشه جام ریختگی
cast glass
شیشه ریخته گی
field glass
دوربین صحرایی
eye glass
عینک دستی
eye glass
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
drinking glass
فنجان
drinking glass
گیلاس
cupping glass
شاخ حجامت
crystal glass
بلور
crown glass
شیشه گردیاچرخی
colored glass
شیشه رنگی
stained glass
شیشه کاری منقوش
glass frit
شیشه متخلخل
obscured glass
شیشه تار
lime glass
شیشه اهکی
lead glass
شیشه سربی
hour glass
ساعت ریگی
hard glass
شیشه سخت
hand glass
ساعت شنی
hand glass
ذره بین
hand glass
کوچک دسته دار
hand glass
ایینه
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
granulated glass
شیشه دان دان
liquid glass
شیشه مایع
glass rebate
دوراهه شیشه
objective glass
عدسی شیئی
object glass
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
object glass
عدسی شیئی
night glass
دوربین شب
muscovy glass
شیشه معدنی
granulated glass
شیشه اج دار
muscovy glass
سنگ طلقی
mirror glass
شیشه اینه
minute glass
ساعت ریگی دقیقهای
measuring glass
درجه دار
measuring glass
پیمانه
glass separator
میان گیر شیشهای باتری
glass rule
خط کش شیشهای
glass paper
کاغذ گلاسه
glass snake
نوعی سوسمارمخصوص امریکای جنوبی
glass kiln
کوره شیشه گری
glass tube
لوله شیشهای
glass jaw
بوکسوراسیب پذیر
glass vessels
فروف شیشهای
glass ware
فروف شیشه
glass wool
پشم شیشه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com