English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
English Persian
bench jockey ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
Other Matches
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
jockey سوارکار
jockey سوارکاراسب دوانی شدن
jockey نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
jockey با حیله فراهم کردن
jockey گول زدن
jockey چابک سوار
jockey اسب سوار حرفهای
jockey club باشگاه سوار کاران
jockey club باشگاه سوارکاران انگلستان
jockey room رختکن سوارکاران
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
Jockey Shorts زیر شلواری
Jockey Shorts شورت
jockey roller چرخریلی
bench نیمکت گذاشتن
bench میز ابزار
bench میز کار
bench میز قالب گیری
bench میز
bench روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench سکو
bench نیمکت
bench بر کرسی نشستن
bench کرسی قضاوت جای ویژه
bench تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench مسند قضاوت
bench سکوی کوهستانی
bench میز کار دستگاه
bench نیمکت ذخیره ها
bench هیات قضات محکمه
bench seat صندلیاتومبیل
bench height ارتفاعگسل
cross bench نیمکت بیطرفان در مجلس
drawing bench میز رسم
incline bench تخته وزنه برداری
widow bench میراث زوجه
ride the bench بازیگر ذخیره
penalty bench منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
officials' bench نیمکتمربیان
to sit on the bench روی نیمکت نشستن
circular bench نیمکت گرد [دایره ای]
park bench نیمکت پارک
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
garden bench نیمکت باغ
draw bench میز رسم
front bench اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
team bench نیمکتبازیکنان
players' bench نیمکتبازیکنان
clear the bench استفاده از ذخیره ها
circular saw bench اره کمانهای میزی
bench press پرس میزی
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench micrometer میکرومتر رومیزی
bench mark علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench mark نشان
bench mark نشانه
bench mark نشانه مبنا
bench mark انگپایه
bench mark شاخص مبداء
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark رپر
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench warmer ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
carpenters bench میز درودگری
be raise to the bench بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
carpenter's bench میزکار
carpenter's bench خرپشت
carpenter's bench دستگاه نجاری
bench warrant حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
bench wall دیوار تکیه گاه
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
bench stone سنگ سمباده رومیزی
assembly bench میز مونتاژ
bench by a back injury خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
bench drilling machine میز دستگاه درل
double-back bench نیمکت جفتی [پشت به پشت یا یک ردیفه]
dial bench gage میز اندازه گیری
bench type radial میز نوع شعاعی
bench tapping machine ماشین مته رومیزی
queens bench division دادگاه ملکه
tidal bench mark شاخص جزر و مد
tidal bench mark انگپایه کشندی
bench milling machine ماشین فرز رومیزی
carver's bench screw پیچمخصوصنیمکت
bench scale process فرایند کارگاهی
cold drawing bench میز سردکشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com