English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (6 milliseconds)
English Persian
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
Other Matches
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
lathe ماشین تراش
lathe خراطی
lathe دستگاه سوپاپ تراش
lathe چرخ تراش
lathe چرخ خراطی
lathe تراش دادن خراطی کردن
lathe چرخ کوزه گری
lathe shop کارگاه تراشکاری
lathe tool ابزار تراش
automatic lathe ماشین تراش خودکار
lathe tool تیغه تراش
lathe dog گیره ماشین تراش
lathe work تراشکاری
polishing lathe ماشین تراش پرداخت
precision lathe ماشین تراش دقیق
capstan lathe ماشین تراش دوار
center lathe ماشین تراش متمرکز
chuck lathe سه نظام ماشین تراش
lathe operator تراشکار
lathe mandrel مرغک ماشین تراش
duplicating lathe ماشین تراش نمونهای
lathe shop تراشکاری
engine lathe ماشین تراش با هرزگردهدایت و کشش
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
combination turret lathe ماشین تراش کاپستان مرکب
full automatic lathe ماشین تراش تمام اتوماتیک
semi automatic lathe ماشین تراش نیمه خودکار
car wheel lathe دستگاه ماشین تراش
flat turret lathe ماشین تراش رولور تخت
lathe tool holder نگهدارنده تیغه تراش
ingot boring lathe دستگاه مته شمش
ingot slicing lathe دستگاه جداکننده شمش
automatic stub lathe ماشین تراش
automatic roughing lathe ماشین تراش سایشی خودکار
automatic lathe operator اپراتور ماشین تراش خودکار
automatic coping lathe ماشین تراش خودکار
cam operated automatic lathe ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
automatic lathe for taper turning ماشین تراش مخروطی
fixed center turret lathe ماشین تراش با مرکز ثابت
bench نیمکت
bench میز کار
bench میز قالب گیری
bench میز
bench هیات قضات محکمه
bench مسند قضاوت
bench تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench نیمکت ذخیره ها
bench میز کار دستگاه
bench سکو
bench کرسی قضاوت جای ویژه
bench روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench نیمکت گذاشتن
bench میز ابزار
bench بر کرسی نشستن
bench سکوی کوهستانی
incline bench تخته وزنه برداری
garden bench نیمکت باغ
to sit on the bench روی نیمکت نشستن
team bench نیمکتبازیکنان
players' bench نیمکتبازیکنان
officials' bench نیمکتمربیان
bench seat صندلیاتومبیل
bench height ارتفاعگسل
widow bench میراث زوجه
ride the bench بازیگر ذخیره
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
penalty bench منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
park bench نیمکت پارک
circular bench نیمکت گرد [دایره ای]
front bench اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
bench mark نشانه
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
bench press پرس میزی
bench jockey ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench micrometer میکرومتر رومیزی
bench mark علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench mark نشان
bench mark انگپایه
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark شاخص مبداء
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark رپر
bench mark نشانه مبنا
bench stone سنگ سمباده رومیزی
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
drawing bench میز رسم
draw bench میز رسم
cross bench نیمکت بیطرفان در مجلس
carpenter's bench خرپشت
clear the bench استفاده از ذخیره ها
circular saw bench اره کمانهای میزی
carpenters bench میز درودگری
carpenter's bench میزکار
be raise to the bench بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
carpenter's bench دستگاه نجاری
bench warrant حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
bench wall دیوار تکیه گاه
assembly bench میز مونتاژ
bench drilling machine میز دستگاه درل
bench by a back injury خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
double-back bench نیمکت جفتی [پشت به پشت یا یک ردیفه]
cold drawing bench میز سردکشی
bench type radial میز نوع شعاعی
bench tapping machine ماشین مته رومیزی
bench scale process فرایند کارگاهی
tidal bench mark شاخص جزر و مد
tidal bench mark انگپایه کشندی
bench milling machine ماشین فرز رومیزی
carver's bench screw پیچمخصوصنیمکت
queens bench division دادگاه ملکه
dial bench gage میز اندازه گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com