Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
bending device
کج گیر
Search result with all words
pipe bending device
لوله خمکن
Other Matches
bending
خمیدگی
bending
خمش
bending
خمشی
bending strength
مقاومت خمشی
strength in bending
مقاومت خمشی
bending stress
تنش خمشی
bending stress
خستگی خمشی تلاش خمشی
bending test
ازمون خمش
bending over test
ازمایش چین خوردگی
bending moment
گشتاور خمشی
bending moment
کنگر خمشی
bending energy
انرژی خمشی
bending angle
زاویه خمش
unsymmetrical bending
خمش غیرمتقارن
bending moment
لنگر خمشی
bending test
ازمون تاشوندگی
bending test
ازمایش خمش ازمون تا کردن
bending vibration
ارتعاش خمشی
simple bending
خمش ساده
compound bending
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
pure bending
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
circular bending
خمش خالص
plane of bending
صفحه خمش
compound bending
خمش مرکب
pure bending
خمش خالص
uniaxial bending
خمش مستقیم
uniaxial bending
خمش یک محوری
biaxial bending
خمش دومحوری
negative bending moment
لنگر خمشی منفی
additional bending moment
لنگر خشمی مکمل
wire bending test
ازمون خم کردن سیم
bending impact test
ازمایش ضربه خمشی
beam bending press
پرس خم کننده میله
bending fatigue strength
مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
cold bending test
ازمون خمشی سرد
fatigue bending machine
دستگاه خمش دائمی
fatigue bending test
ازمایش خمش دائمی
transverse bending test
ازمایش خمش عرضی
transverse bending strength
استحکام خمشی
light ray bending
انحراف شعاع نور
backward bending supply curve
منحنی عرضه به عقب خم شونده
device
خارضامن
device
حیله
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device name
نام دستگاه
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
وسیله جانبی
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
الت
device
وسیله
device
ابزار
device
ضامن
device
اسباب
device
عامل
device
شعار دستگاه
device
اختراع
device
چاشنی
device
اپارات
device
تجهیزات
device
دستگاه اسباب وسیله
device
فزاره
device
PRN برای پورت چاپگر
device
تمهید
device
شیوه
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
دستگاه
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
ماشین یا وسیله کارا
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
point device
کاملا راست
pressure device
ماسوره فشاری
point device
بی عیب
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
point device
بسیار درست
pointing device
دستگاه اشاره گر
pressure device
عامل فشاری مین
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
mapping device
دستگاه نگاشت
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
overcurrent device
دستگاه حفافت
logic device
دستگاه منطقی
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
overload device
فیوز گرمایی
passive device
دستگاه منفعل
peripheral device
دستگاه جنبی
input device
دستگاه ورودی
pull device
ماسوره کشش مین
pull device
عامل کششی
synchronous device
دستگاه همگام
synchronous device
دستگاه همزمان
physical device
ابزار مادی
fastening device
پوچگیره
locking device
ابزار
warning device
وسیلههشدار
timing device
وسیله
timing device
ساعتی
To take someone in . to device ( fool ) someone .
کسی را گول زدن
military device
اسباب ارتشی
lifting device
ابزار بالا بر
symbolic device
دستگاه سمبلیک
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
storage device
دستگاه انباره
safety device
دستگاه ضامن
safety device
ضامن
safety device
خارضامن
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device
دستگاه ترتیبی
sighting device
وسیله نشانه روی
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device
دستگاه انبارش
storage device
دستگاه ذخیره
storage device
دستگاه ذخیره سازی
storage device
انباره
active device
دستگاه فعال
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
clamping device
وسایل قید و بست
output device
دستگاه خروجی
combination device
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
communication device
دستگاه ارتباطی
electroreceptive device
وسیله برقی
auctioneering device
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
dedicated device
دستگاه اختصاصی
device cluster
گروه دستگاه
device code
کد دستگاه
device dependent
وابسته به دستگاه
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
bistable device
دستگاه دوپایا
binary device
دستگاه دو حالته
active device
دستگاه کنشی
analog device
دستگاه قیاسی
anticountermining device
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
antifriction device
وسیله ضد اصطکاک
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antirecovery device
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antisweep device
ضامن ضد مین روبی
antisweep device
ضامن ضد جمع اوری مین
antiwatching device
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
audio device
دستگاه سمعی
device flag
پرچم دستگاه
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
analog device
دستگاه انالوگ
ignition device
وسیله احتراق
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
firing device
ماسوره مین
firing device
عامل منفجرکننده
firing device
ماسوره
illuminating device
تجهیزات روشنایی
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
gripping device
متعلقات گیره و بست
drawing device
دستگاه ترسیمه
display device
دستگاه نمایش
device independence
مستقل از دستگاه
device number
شماره دستگاه
device independence
استقلال دستگاه
device status
وضعیت دستگاه
discrete device
دستگاه گسسته
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
output
[of a circuit or device]
خروجی
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
metal detecting device
دستگاه فلزیاب
metal detection device
دستگاه فلزیاب
safety locking device
قفل ایمنی
[تکنیک و تکنولوژی]
high lift device
وسایل برای زیاد
mass storage device
دستگاه تل انبارش
mass storage device
دستگاه انبوه ذخیره
head cleaning device
وسیله هد پاک کن
graphic output device
دستگاه خروجی گرافیکی
input/output device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
input output device
دستگاه ورودی و خروجی
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
firing pull device
ماسوره کششی مین
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
acoustic resonance device
دستگاه همنوایی صوتی
graphic input device
دستگاه ورودی گرافیکی
slat tilt device
وسیلهسرازیریمیله
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
charge coupled device
دستگاه توام با بار
charge coupled device
اسباب تزویج علامت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com