English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
best power mixture نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
Other Matches
mixture مخلوط
mixture اشوره
hc mixture مخلوط هیدروکلرید یا گازخفه کن
mixture امتزاج
mixture امیخته
mixture بتن مخلوط کن
mixture امیزه
mixture امیزه مخلوطی
mixture اختلاط
mixture ترکیب امیزش
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
freezing mixture نمک بایخ یابرف که برای افسردن بکارمیبرند
gas mixture مخلوط گاز
ternary mixture مخلوط سه تایی
weak mixture مخلوط ضعیف
best economy mixture نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
azeotropic mixture مخلوط ازئوتروپ
azeotropic mixture مخلوط همجوش
frequency mixture ترکیب فرکانس
mixture temperature دمای اختلاط
lean mixture مخلوط رقیق
mixture control کنترل مخلوط
mixture making ترکیبسازی
heterogeneous mixture مخلوط ناهمگن
homogeneous mixture مخلوط همگن
air/fuel mixture مخلوطهواوسوخت
automatic mixture control کنترل غلظت اتوماتیک
cold laid mixture اسفالت سرد
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
mud straw mixture کاهگل
mixture of tar and bitumen مخلوط قطران و قیر
gas air mixture مخلوط بنزین و هوا
fuel air mixture ratio نسبت مخلوط سوخت و هوا
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
gas mixture shielded metal arc welding جوشکاری قوسی با ماسک محافظ- مخلوط گاز
will to power قدرت خواهی
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
e. power قوه مجریه
e. power نیروی اجرایی
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power down قطع برق خاموش کردن
power up برق
power up روشن کردن
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
outside power جریان خارجی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
will power <idiom> قدرت
will-power اراده
in power صاحب مقام
will-power تصمیم
will-power عزم راسخ
will-power قدرت اراده
in power دارای اختیارات
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
useful power توان مفید
power saw اره ماشینی
power on روشن کردن
useful power قدرت مفید
power saw دستگاه اره
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power down قطع نیرو
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power درشت نمایی قدرت دوربین
power توان
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power قدرت نیرو
power شدت
power توانایی
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power انرژی
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power برقی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power دستگاه برقی
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power حذف توان کامپیوتر
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power توان از دست رفته
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power نیرو
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power قدرت
power برتری
power خاموش کردن یک وسیله
power قوه
power قوه یا توان
power توان نیرو
power راندن
power اقتدار و اختیار
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power قوه [ریاضی]
power توان [ریاضی]
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power زور
power دولت
power برق
power اقتدار سلطه نیروی برق
power زور بکاربردن
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power توان برقی
power قدرت دیدذره بین
power supplay منبع قدرت
power test ازمون قدرت
power supplay منبع تغذیه
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power supply مبدل برق
power transmission انتقال انرژی
power transmission انتقال قدرت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power transformer مبدل تغذیه
power supply منبع انرژی
power shovel ماشین خاک کش
power supply منبع تغذیه
pulling power نیروی کشش
power rammer زمین کوب مکانیکی
tractive power نیروی کشش
predictive power قدرت پیش بینی
power volleyball والیبال قدرتی
power structure ساخت قدرت
power stroke مرحله قدرت
power steering فرمان خودکار
power unit پیش راننده
power spectrum طیف توانی
power source منبع قدرت
power user کاربر پیشرفته
power supply تامین کننده برق
power turret برجک برقی
power surge برق ناگهانی
power system شبکه نیرو
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power shovel بیل مکانیکی
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
power factor ضریب توان
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power hacksaw اره کمانهای
power endurance توان استقامت
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power blower دمنده برقی
power brake ترمز سروو
power cable کابل قدرت
power cable کابل جریان قوی
power circuit مدار توان
power consumer مصرف برق
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power consumption مصرف قدرت
power dissipation اتلاف قدرت
power distribution پخش قدرت
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power dive شیرجه
power hacksaw کمان اره
power head سر موتور
power of reservation حق اعتراض
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power outege قطع قدرت
power outege قطع برق
power consumption مصرف برق
power output توان خروجی
power pack دستگاه تنظیم برق
power play نقشه تهاجمی
power play حمله دسته جمعی
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics سیاست زور
power of production نیروی تولید
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house کارخانه برق
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power law قانون توانی
power level تراز توان
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
power mains شبکه جریان قوی
power mains شبکه نیرو
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power politics سیاست جبر زور طلبی
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
TV power button دکمهروشنکنندهتلوزیون
power failure خاموشی
power cut خاموشی
power blackout قطع برق
power failure قطع برق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com