Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bi conditional operation |
عمل دوشرطی |
|
|
Other Matches |
|
conditional |
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد |
conditional |
شرطی |
conditional |
مشروطه |
conditional |
موکول مقید |
conditional |
نامعلوم |
conditional |
مشروط |
conditional |
مقید |
conditional |
مین کننده وقوع چندین کار مشخص |
conditional |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
conditional |
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی |
conditional |
دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند |
conditional |
نقط های که پس از آن برنامه نویس میتواند به انتهای مجموعهای دستور جهش کند که البته بستگی به داده یا وضعیت برنامه دارد |
conditional |
معلق |
conditional confession |
اقرار مشروط |
conditional breakpoint |
نقطه انفصال شرطی |
conditional contract |
عقد معلق |
material conditional |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
conditional race |
مسابقه مشروط با ارابه |
conditional contract |
عقد مشروط |
conditional branch |
انشعاب شرطی |
conditional statement |
حکم شرطی |
conditional statement |
دستور شرطی |
conditional transfer |
انتقال شرطی |
conditional order |
سفارش مشروط |
conditional operator |
عملگر شرطی |
conditional jump |
جهش شرطی |
conditional instruction |
دستورالعمل شرطی |
conditional sale |
بیع شرط |
conditional probability |
احتمال مشروط |
conditional discharge |
ازادی مشروط |
conditional jump instruction |
دستورالعمل پرش شرطی |
not operation |
عمل نفی |
one way only operation |
عملکرد فقط یک طرفه |
either or operation |
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد |
to come into operation |
قابل اجرا شدن |
either way operation |
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته |
or operation |
عمل یا |
one way only operation |
عملکردتنها یک طرفه |
operation immediate |
اقدام سریع |
not operation |
عمل نقض |
to come into operation |
دایر شدن |
to come into operation |
بکار افتادن |
to come into operation |
قابل اجراشدن |
come into operation |
قابل اجرا شدن |
operation |
کارکرد |
co-operation |
کار مشترک |
co-operation |
همکاری مشترک |
to come into operation |
قانونی درست شدن |
to come into operation |
قانون شدن |
to come into operation |
کاربرد پذیر شدن |
operation |
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد |
operation |
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود |
operation |
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند |
operation |
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی |
operation |
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود |
operation |
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول |
operation |
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه |
operation |
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند |
operation |
گردش جنبش |
operation |
بهره برداری |
operation |
عملکرد |
operation |
وابسته به عمل عملکرد |
operation |
عملیات |
operation |
عمل کردن |
operation |
به کارانداختن |
operation |
عمل جراحی |
operation |
کارکردن با یک وسیله |
operation |
کار |
operation |
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند |
operation |
عمل |
operation |
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور |
operation |
سخت افزار مبدل دستور که ماشین |
operation |
به اجرا |
operation |
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد |
operation |
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند |
operation |
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند |
operation |
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد |
operation |
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد |
operation |
کار کردن |
operation |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند |
operation |
گرداندن |
operation |
اداره |
operation |
عمل جراحی عمل |
operation |
گردش |
parallel operation |
عملکرد موازی |
operation map |
نقشه عملیاتی |
parallel operation |
عملیات موازی |
parallel operation |
عمل موازی |
operation map |
نقشه عملیات |
operation of contract |
نفوذ قرارداد |
operation overlay |
کالک عملیاتی |
operation order |
دستور عملیاتی |
operation research |
تحقیق درعملیات |
operation order |
دستورعملیات |
operation research |
پژوهش عملیاتی |
operation overlay |
کالک عملیات |
operation manager |
مدیر عملیات |
operation decoder |
عمل شناس |
operation analysis |
تحلیل عملکرد |
operation analysis |
عمل کاوی |
operation center |
مرکز عملیات |
one step operation |
عمل تک مرحله |
on line operation |
عمل درون خطی |
offline operation |
عمل برون خطی |
off line operation |
عملکرد برون خطی |
operation code |
رمزالعمل |
operation code |
کد عملیاتی |
no address operation |
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد |
nonidentity operation |
عمل ناهمانی |
no operation instruction |
دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد |
operation annexes |
پیوستهای عملیاتی |
operation code |
رمز عمل |
no operation instruction |
OPERATION NO |
operation decoder |
عمل گشا |
online operation |
عمل درون خطی |
point operation |
عمل نقطهای |
unary operation |
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT |
unary operation |
عمل یگانی |
two way simultaneous operation |
عملکرد همزمان دو طرفه |
two way alternate operation |
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه |
transformer operation |
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور |
transfer operation |
عمل انتقال |
the machine is in operation |
ماشین در گردش است ماشین دایر است |
unattended operation |
عملکرد بی مراقب |
unattended operation |
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند |
to put something into operation |
دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی] |
binary operation |
عمل دوتایی [ریاضی] |
Operation room. |
اتاق عمل ( بیمارستان ) |
A surgical operation . |
عمل جراحی |
operation keys |
کلیدهایعملیات |
unattended operation |
عملکردبی مراقب |
unattended operation |
هملکرد مراقبت نشده |
the four fundamental operation |
چهارعمل اصلی |
the breathing operation |
کاردم زدن عمل تنفس |
serial operation |
عمل نوبتی |
revenue operation |
عملکرد |
rescue operation |
عملیات نجات |
ready for operation |
اماده کار |
pseudo operation |
عملواره |
synchronous operation |
عملیات همزمان |
pseudo operation |
شبه عمل |
serial operation |
عملیات سری |
string operation |
عملیات رشتهای |
telephone operation |
طرز کار تلفن کار تلفن |
telephone operation |
عملکرد تلفن |
synchronous operation |
عمل همگام |
symmetry operation |
عمل تقارن |
surgical operation |
دست کاری |
surgical operation |
عمل جراحی |
string operation |
عملکردرشتهای |
privieged operation |
عمل ممتاز |
dyadic operation |
عملکرد دوتایی |
continous operation |
عملکرد پایدار |
continous operation |
کار دائمی |
concurrent operation |
عملکرد همزمان |
concept of operation |
تدبیر عملیاتی |
computer operation |
عملیات کامپیوتر |
computer operation |
عملکرد کامپیوتری |
component operation |
عناصر عملیاتی |
cesarian operation |
عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی |
boolean operation |
عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول |
contouring operation |
کار فرم دهی |
contouring operation |
فرم کاری |
conversational operation |
عملیات محاورهای |
dyadic operation |
عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی |
dyadic operation |
عمل دوتایی |
duplex operation |
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه |
dual operation |
عمل همزاد |
destructive operation |
عملیات مخرب |
dagger operation |
عمل خنجری |
cycle of operation |
جریان عمل جنگ افزار |
cycle of operation |
دوره عمل سلاح |
boolean operation |
عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و... |
boolean operation |
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1 |
boolean operation |
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست |
autonomous operation |
عملیات ازاد |
autonomous operation |
عملیات مستقل |
attended operation |
عملکرد با مراقب |
attended operation |
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد |
arithmetic operation |
عمل محاسباتی |
arithmetic operation |
عمل حسابی |
arithmetic operation |
عمل ریاضی |
arithmetic operation |
عملیات حسابی |
area of operation |
منطقه عملیات |
auxiliary operation |
عمل کمکی |
auxiliary operation |
عملیات کمکی عملکرد کمکی |
base operation |
عملیات پایگاهی |
boolean operation |
عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و " |
boolean operation |
جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه |
boolean operation |
عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض |
boolean operation |
عمل بولی |
boostrap operation |
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد |
block operation |
عملیات بلوک |
binary operation |
عملکرد دودوئی |
binary operation |
عمل دودوئی |
binary operation |
عمل دودویی |
amphibious operation |
عملیات اب خاکی |
emergency operation |
بهره برداری اضطراری |
emergency operation |
کارکرد |
indirect operation |
عملکرد غیرمستقیم |