English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
bill of sale صورت فروش
bill of sale فاکتور
bill of sale سند فروش
bill of sale بیع نامه
Other Matches
sale بیع
for sale فروشی
on sale فروشی
sale حراج
on sale در معرض فروش گذاشته شده
sale قابل فروش
sale بازار فروش
sale فروش
sale department بخش فروش
sale department قسمت فروش
auction sale فروش به وسیله حراج
auction sale مزایده فروش
sale forecast پیش بینی فروش
sale manager مدیر فروش
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
at the point of sale در نقطه فروش
white sale فروش ملافه و اجناس ذرعی
conditions of sale شرایط اساسی معامله
conditional sale بیع شرط
whole sale dealer عمده فروشی
rummage sale حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
sale by auction حراج
sale by auction فروش به وسیله حراج
whole sale trade عمده فروشی
sale commission کارمزد فروش
cash sale بیع نقد
cash sale فروش نقدی
sale or return فروش یا عودت
short sale پیش فروشی
the proceeds of the sale پولی که از محل فروش بدست می اید
the proceeds of the sale وجوهی که از فروش بدست می اید
short sale سلم فروشی
short sale معامله سلف
short sale بیع سلف پیش فروشی
short sale سلم
spot sale فروش نقد
to put to sale بمعرض فروش گذاشتن
sale tax مالیات بر فروش
sale short معامله سلف کردن
offer for sale پیشنهاد جهت فروش
sale or return فروش یااعاده
sale price قیمت فروش
sale price قیمت حراج
sale short پیش فروش کردن
to expose to sale درمعرض فروش گذاشتن
sale quota سهمیه فروش
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
at the time of the sale حین البیع
invalid sale بیع فاسد
forced sale فروش قانونی
object of sale مبیع
object of sale کالا
fire sale فروش مال التجاره حریق زده
object of sale مثمن
particulars of sale اوصاف مبیع
particulars of sale شروط و مواعدعقد بیع
point of sale سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
forced sale فروش اجباری
white sale <idiom> حراج حوله ،پارچه کتان
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
irrevocable sale بیع قطعی
clearance sale فروش به منظور تصفیه حراج
forward sale بیع سلم
forward sale بیع سلف
forward sale نسیه فروختن
forward sale پیش فروش
contract of sale قرارداد فروش
irrevocable sale بیع منجز
deed of sale سند فروش
deed of sale بیع نامه
at the moment of the sale حین البیع
credit sale فروش قسطی
credit sale اعتبار در معامله
credit sale فروش نسیه
revocable sale بیع شرط
revocable sale بیع غیر قطعی
contract of sale عقد بیع
jumble sale فروشگاهخیریهلوازم دستدوم
consequence of a sale اثار بیع
credit sale فروش غیرنقدی
credit sale نسیه فروختن
point of sale محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
public sale حراج
public sale مزایده
put up for sale به معرض فروش گذاشتن
credit sale بیع نسیه
Are there any houses for sale in these parts? این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
point of sale terminal ترمینال فروش اطلاعات
auction sale without reserve فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
car boot sale فروشاجزایکوچکاتومبیل
sale on a large scale فروش زیاد
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
bill دادخواست
way bill بارنامه راه اهن
way bill بارنامه دریایی
bill قبض
bill صورتحساب
bill صورتحساب دادن
bill اسکناس
bill سند
way bill بارنامه
bill nye صورتحساب
bill گزارش جریان دعوی
bill سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bill بیجک
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill تهیه کردن صورتحساب
bill اسنادبازرگانی
way bill سند حمل
bill حواله
bill of e. برات
the bill صورت حساب
The bill, please. لطفا صورت حساب.
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
bill نوک
bill منقار
bill نوک بنوک هم زدن
bill لایحه
bill قبض صورتحساب
bill نوعی شمشیرپهن
bill برات
to f. the bill واجدشرایط بودن
wage bill لیست حقوق
retiring a bill براتی را تسویه کردن
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
a hefty bill صورتحساب سنگینی
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
hook bill منقارعقابی
hook bill منقار نوک برگشته
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
How much is my telephone bill? صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
play bill اگهی نمایش
play bill اعلان نمایش
foot the bill <idiom> پرداختن
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
members bill member
member's bill طرح قانونی
long bill نوک دراز
hawks bill لاک پشت منقار دار
stork's bill شمعدانی عطر
the bill is undue وعده برات نرسیده است
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
short bill برات کم مدت
through bill of exchange بارنامه سراسری
through bill of lading بارنامه سراسری
time bill سفته مدت دار
time bill برنامه حرکت قطار
the bill is overdraw سر رسید برات منقضی شده است
the bill has come to maturity موعد پرداخت برات منقضی شده است
show bill تابلو اعلان نمایش
station bill جدول محلها
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
stork's bill گل عطر
stork's bill برگ عطر
soft bill مرغ مگس خوار
soft bill پرنده منقار نازک حشره خوار
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
sight bill برات دیداری
to bill and coo بوسه بازی کردن
to bill and coo باهم غنج زدن
treasury bill اسناد خزانه
usance bill برات به وعده
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
watch bill لوحه نگهبانی ناو
road bill بارنامه
bill poster کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill posters کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
twin bill دو مسابقه توام در یک برنامه
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
transit bill پروانه عبور
to dishonour a bill براتی را فکول کردن
to protean a bill وجه براتی راتامین کردن
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
to rush a bill through لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
to veto a bill لایحه قانونی راردکردن
training bill برنامه اموزشی
transit bill اجازه عبور
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
bill of materials صورت حساب مواد
bill of goods صورت کالا
bill of exgchange سفته
bill of exgchange برات
bill of exchange برات
bill of exchange برات مبادلهای
bill of exchange برات ارزی
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill of exceptions صورت استثنائات
bill of exception اعتراض نامه
bill of entry افهارنامه ورودی
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of divorce طلاق نامه
bill of disfranchise disfranchise
bill of costs صورت هزینه دادرسی
bill of guarantee ضمانتنامه
bill of indicment کیفر خواست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com