Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
binary device
دستگاه دو حالته
Other Matches
binary
دودویی
binary look up
روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
binary
دودوئی
binary
سیستم عددی پایه که فقط اعداد ۱و۰ را دارد
binary
دوتائی
binary
جفتی مضاعف
binary
دوتایی
binary number
عدد دودوئی
binary number
عدد دودویی
binary notation
نشان گذاری دودوئی
binary notation
نمادسازی دوتایی
binary notation
نشان گذاری دودویی
binary loader
انباشتگر دودویی
binary file
فایلی که حاوی برنامههای زبان ماشین است فایل دودوئی
binary numbers
اعداد دودوئی
binary numeral
رقم دودویی
binary point
نقطه دودوئی
binary point
ممیز دودوئی
binary point
ممیز دودویی
binary point
ممیز
binary operator
عملگر دودوئی
binary operator
عملگر دوتایی
binary operation
عملکرد دودوئی
binary operation
عمل دودوئی
binary operation
عمل دودویی
binary alloy
الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
binary arithmetic
حساب دودویی
binary dump
روگرفت دودوئی
binary digit
رقم دودوئی
binary digit
رقم دودویی
binary digit
ذره
binary compound
ترکیب دوتایی
binary counter
شمارنده دودویی
binary deck
دستینه دودویی
binary coded
به رمز دودویی
binary code
کد دودوئی
binary code
رمز دودوئی
binary arithmetic
حساب دودوئی
binary explosive
سوختارشدید مرکب
binary card
کارت دودویی
binary cell
یاخته دودویی
binary cell
سلول دودویی
binary chop
جستجوی دودویی
binary explosive
ماده منفجره مرکب
binary alloy
الیاژ دوتایی
binary relation
رابطه دوتایی
binary variable
متغیر دودویی
spectroscopic binary
دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
spectroscopic binary
دوتایی طیف نمودی
binary tree
درخت دودویی
binary tree
درخت دودوئی
binary variable
متغیر دودوئی
chinese binary
دودویی چینی
column binary
دودویی ستونی
column binary
دودوئی ستونی
row binary
دودویی سطری
eclipse binary
دوتایی گرفتی
eclipse binary
دوتایی کسوفی
pure binary
دودویی محض
binary tape
نوار دودویی
binary system
سیستم دودوئی
binary scale
مقیاسی که 2 ماخذ عددشماری انست نه 10
binary search
جستجوی دوتایی
binary search
جستجوی دودوئی
binary star
دوتایی
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
binary switch
سویچی با دو وضعیت پایدار
binary code
رمز دودویی
binary system
سیستم دوتایی
binary operation
عمل دوتایی
[ریاضی]
binary system
نظام دو نمادی
binary system
منظومه دوتایی
equivalent binary digits
ارقام دودویی معادل
row binary card
کارت دودویی سطری
reflected binary code
رمز دودویی منعکس شده
equivalent binary digits
ارقام دودویی هم ارز
binary number system
سیستم عددنویسی دودویی
binary number system
سیستم مبنای دو
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to decimal conversion
تبدیل دودوئی به دهدهی
decimal to binary conversion
تبدیل دهدهی به دودوئی
dense binary code
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
dense binary code
رمزدودویی متراکم
binary synchronous communication
ارتباطات همزمان دودویی
binary arithmetic operation
عملکرد ریاضی دودویی
binary coded decimal
سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
binary coded decimal
دهدهی به رمز دودویی
binary coded decimal notation
code BCD
binary coded decimal code
code BCD
device
دستگاه اسباب وسیله
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
وسیله جانبی
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
PRN برای پورت چاپگر
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
حیله
device
شعار دستگاه
device
چاشنی
device
فزاره
device
اپارات
device name
نام دستگاه
device
خارضامن
device
عامل
device
ضامن
device
وسیله
device
ابزار
device
تجهیزات
device
الت
device
اسباب
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
اختراع
device
تمهید
device
شیوه
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
ماشین یا وسیله کارا
device
دستگاه
pressure device
ماسوره فشاری
point device
بسیار درست
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
sequential device
دستگاه ترتیبی
peripheral device
دستگاه جنبی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
point device
بی عیب
point device
کاملا راست
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
lifting device
ابزار بالا بر
logic device
دستگاه منطقی
mapping device
دستگاه نگاشت
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
output device
دستگاه خروجی
overcurrent device
دستگاه حفافت
overload device
فیوز گرمایی
passive device
دستگاه منفعل
pointing device
دستگاه اشاره گر
input device
دستگاه ورودی
pressure device
عامل فشاری مین
pull device
ماسوره کشش مین
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
storage device
دستگاه ذخیره سازی
timing device
ساعتی
storage device
انباره
storage device
دستگاه انباره
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
symbolic device
دستگاه سمبلیک
synchronous device
دستگاه همگام
synchronous device
دستگاه همزمان
timing device
وسیله
warning device
وسیلههشدار
locking device
ابزار
fastening device
پوچگیره
storage device
دستگاه انبارش
To take someone in . to device ( fool ) someone .
کسی را گول زدن
pull device
عامل کششی
safety device
دستگاه ضامن
safety device
ضامن
storage device
دستگاه ذخیره
safety device
خارضامن
physical device
ابزار مادی
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sighting device
وسیله نشانه روی
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
military device
اسباب ارتشی
active device
دستگاه فعال
electroreceptive device
وسیله برقی
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
dedicated device
دستگاه اختصاصی
device cluster
گروه دستگاه
device code
کد دستگاه
device dependent
وابسته به دستگاه
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
device flag
پرچم دستگاه
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
communication device
دستگاه ارتباطی
combination device
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
active device
دستگاه کنشی
analog device
دستگاه قیاسی
clamping device
وسایل قید و بست
analog device
دستگاه انالوگ
bistable device
دستگاه دوپایا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com