Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
birth mark
ماه گرفتگی
Other Matches
by birth
ازشکم مادر
by birth
اصلا
birth
ولادت
birth
اغاز کردن
birth
اغاز زاد
birth
پیدایش
birth
زادن
birth
زایش
birth
تولد
birth out of wedlock
ولادت از زنا
birth trauma
ضربه تولد
legitimacy of birth
طهارت مولد
in child birth
درحال زایمان
document of birth
سند ولادت
good birth
اصیل
give birth to
زاییدن
give birth to
بوجود اوردن
to give birth to
زاییدن
to give birth to
بوجوداوردن
birth order
ترتیب ولادت
birth injury
اسیب تولد
virgin birth
بکرزایی
date of birth
تاریخ تولد
virgin birth
از مادر باکره بدنیاامدن
place of birth
محل تولد
He is of noble birth.
آدم پدر و مادر داری است
date of birth
تاریختولد
birth certificate
شناسنامه
birth certificate
زایچه
birth certificate
گواهی تولد
birth cry
اوای تولد
to give birth to
باعث شدن
birth control
تحدید زاد وولد
birth rates
نرخ زاد و ولد
birth control
جلوگیری از ابستنی
the birth of a nation
تولد یک ملت
birth rate
نرخ زاد و ولد
birth rate
اهنگ زاد و ولد
birth rates
ضریب افزایش جمعیت
birth rates
نرخ افزایش ولادت
birth rate
ضریب افزایش جمعیت
birth rate
نرخ افزایش ولادت
birth control
زادایست
birth control
کنترل زاد و ولد
of obscure birth
مجهول النسب
of good birth
پاکزاد
of good birth
اصیل
of good birth
والاتبار
birth control
کنترل موالید
birth rates
اهنگ زاد و ولد
give a wide birth to
<idiom>
دورنگهداشتن از
net birth rate
نرخ خالص زایش
crude birth rate
نرخ خام زاد و ولد
crude birth rate
نرخ خام زایش
net birth rate
اهنگ خالص زایش
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
mark
سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark up
سود توزیع کننده کالا
mark up
افزایش قیمت
mark-up
سود توزیع کننده
below the mark
پایین تر از میزان مقر ر
beside the mark
خارج ازموضوع
beside the mark
پرت
mark down
کاهش قیمت
mark of d.
نشان امتیازیا افتخار
mark down
تنزل قیمت
mark mark
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark down
پایین اوردن قیمت
to mark off
جدا کردن
to mark out one's course
طرحی برای رویه خود ریختن
mark off
خط کشیدن
mark up
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark down
کاهش قیمتها
mark
علامت گذاری
mark
گواهی
mark
توجه کردن
mark
نمره گذاری کردن علامت
mark
علامت گذاری کردن
mark
علامت نشانه هدف
mark
اثر
mark
پایه
mark
علامت
mark
علامت گذاشتن
mark
حد
mark
مدرک
mark
ارزه
mark
نمره
mark
نشانه
mark
نشان علامت
mark
داغ
mark
هدف
mark
پایه نقطه
mark
درجه
mark
مرز
mark
نشانه کردن حریف
mark
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark
مارک
mark
ایه
mark
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark
وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark
قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark
نشان کردن نشان
mark
علامت گذاری روی چیزی
mark
01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark
نشان
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
بل گی_ری خوب
You mark my words.
این خط واینهم نشان
To overstep the mark. To go too far.
از حد معمول گذراندن
plate mark
طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
exclamation mark
علامت تعجب
The would left a mark.
جای زخم باقی ماند
ripple mark
شیارسطح چوب
press mark
علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
sea mark
خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
shoulder mark
نشان سردوشی
to impress a mark on something
چیزیرانشان کردن
shoulder mark
درجه سردوشی افسران
shoulder mark
درجه روی دوش
Trade mark.
علامت تجارتی
You mark my words .
ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
pencil mark
نشان مدادی
piece mark
شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
mark time
<idiom>
با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
plate mark
نشان عیار
plate mark
انگ
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
plimsol mark
مارک بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
plimsoll mark
خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
pock mark
ابله
mark time
<idiom>
منتظر وقوع چیزی بودن
bale mark
مشخصات عدل
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
repeat mark
خال
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
shoulder mark
نشان سردوشی علایم سردوشی
to miss a mark
خطا کردن
trade mark
علامت تجاری
trade mark
علامت بازرگانی
trade mark
علامت تجارتی
lateral mark
علامتکناری
upto the mark
داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
we missed our mark
تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
word mark
نشان کلمه
word mark
علامت کلمه
black mark
سابقهی بد
centre mark
نقطهمرکزی
Deutsche Mark
واحدپول
to miss a mark
نشانی را نزدن
to mark time
در جا زدن
to mark good
نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
space mark
علامت فاصله گذاری
stonemason's mark
علامت سنگتراش
stonemason's mark
نشان سنگ کار
tape mark
نشان نوار
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
tide mark
داغ مد
special mark
علامتمخصوص
to make one's mark
اسم و رسم به هم زدن
to hit a mark
نشانی را زدن
to impress a mark on something
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
to make one's mark
برجسته شدن
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
guide mark
نشانهراهنما
mother's mark
خال
floating mark
نقاط مواج عکس هوایی
ear mark
داغ گوش
drag mark
محل فشار
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
crop mark
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
check mark
علامت کنترل
check mark
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
center mark
مرکز سوراخ
calibration mark
علامت کالیبراسیون
ear mark
نشان
ear mark
نشان کردن
finger mark
با انگشت چرک کردن
finger mark
اثر انگشت
file mark
علامت فایل
file mark
نشان پرونده
field mark
نشان میدان
end mark
علامت بی پایان
end mark
نشان خاتمه
end mark
نشان انتها
bench mark
علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench mark
نشانه
mark-ups
سود توزیع کننده
mark-downs
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
strawberry mark
لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
punctuation mark
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com