English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
English Persian
bit slice processor پردازشگر قطعه بیتی
bit slice processor روش معماری ریزپردازنده ها
Other Matches
slice بخشی از چیزی
slice ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice انحراف توپ
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slice بریدن
slice قاچ کردن
slice قاش
slice قاچ
slice تکه باریکه
slice باریک
slice گوه
slice سهم قسمت
slice تیغه گوشت بری قاش کردن
slice برش
division slice استعداد لشگری
master slice شاه قاچ
fish slice ابزاریدرآشپزخانهبرایسرخکردنماهی
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
slice bar میله یا سیخ ذغال بهم زنی
to slice the air هواراشکافتن وازان گذشتن
time slice برش زمانی
time slice قطعه زمان
processor تکمیل کننده
processor ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
processor پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
processor پردازنده جانبی مخصوص
processor پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند
processor به صورت همزمان همزمان کار کند
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
processor برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
processor پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
processor پردازشگر
processor پردازنده
processor تمام کننده
processor عمل کننده
processor استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
processor وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
processor سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
processor کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
processor پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کد گشایی و اجرا میکند طبق کد برنامه
processor وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
processor ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
processor که طبق سرعت پردازنده و نه رسانه جانبی تنظیم شده است
processor سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
processor تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
processor کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
processor عمل اورنده
i/o processor پردازنده ورودی و خروجی
food processor اجزایمخلوطکن
central processor پردازنده مرکزی
central processor پردازشگر مرکزی
command processor سیستم عامل فرمانی
communications processor پردازنده مخابراتی
communications processor پردازشگرارتباطات
centarl processor unit processing central
attached processor پردازنده الصاقی
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
satellite processor پردازشگر پیرو
attached processor ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
associative processor پردازنده انجمنی
array processor پردازشگر ارایه
word processor کلمه پرداز
vector processor پردازنده برداری
continuous processor دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
data processor داده پرداز
parallel processor موازی پرداز
parallel processor پردازنده موازی
macro processor پردازشگرماکرو
peripheral processor پردازشگر جنبی
macro processor درشت پردازشگر
post processor پس پرداز
language processor پردازشگر زبان
language processor زبان پرداز
post processor پس پردارنده
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
data processor پردازنده داده ها
sound digitizing processor گزارهصدایکامپیوتری
data communications processor پردازنده ارتباطات داده ها
stand alone word processor کلمه پرداز خودکفا
dedicated word processor کلمه پرداز اختصاصی
processor dtate word کمله وضعیت پردازشگر
back end processor پردازنده کمکی تک منظوره
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
front end processor پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
communicating word processor پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
raster image processor پردازشگر تصویر شبکهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com