English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
bituminuos gravel base بستر شنی قیردار
Other Matches
gravel شنی
gravel شن دار متوقف کردن
gravel درشن دفن کردن
gravel شن پاشیدن
gravel سنگفرش کردن
gravel ریگ سنگریزه
gravel نخاله
gravel سنگ مثانه سنگریزه
gravel ماسه
gravel شن
gravel ریگ
gravel asphalt اسفالت شنی
quick gravel ریگ روان
quick gravel دزدریگ
railroad gravel سنگریزههای دو طرف ریلهای راه اهن
renal gravel ریک کلیه
gravel road راه شنی
renal gravel حصات کلیه
river gravel شن رودخانه
fine gravel نرمه شن
fine gravel شن ریز
fine gravel شن دانه ریز
gravel pack پوشش شنی
gravel blind تقریبا کور
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
gravel pit کان شن
gravel pit شن چال گودال شن
gravel stone ریگ
gravel stone سنگریزه
gravel walk جاده سنگ فرش
gravel pit شنگاه
gravel walk سنگ فرش
gravel pass شن گیر
gravel filter صافی شنی
gravel concrete بتن شنی
pay gravel شن یاسنگ زردارکه عمل کردن ان باصرفه باشد
crushed gravel شن شسته
coarse gravel شن درشت دانه
pit run gravel شن در هم
pit run gravel هم اورده شنی
pay gravel or dirt شن یا خاک زردارشستن ان باصرفه باشد
base 0 پایه 01
first base اولینپایگاه
base course لایه اساس قشر اساس
base course لایه شالوده
second base دومینپایگاه
base course قشر پی راه
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
base 0 decimal
base course قشر لعاب
to base one self اعتماد کردن
to base one self تکیه کردن
r base ار- بیس
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
sub base زیر قشر
sub base زیر بستر
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
base unit یکان پایگاهی
base symbol علایم قراردادی مبنا
data base مبنای اطلاعات
inorganic base باز معدنی
hard base باز سختbaseball
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
hard base سکوی پرتاب مستحکم
base surge ابر پایه قارچ اتمی
base spray بسک ته
base stone سنگ زیرین
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base unit یکان مبنا
base unit یکای بنیادی
fuse base پایه ی فیوز
filbert base پایگاه فریبنده
defense base پایگاه پدافندی
column base ته ستون
defense base پایگاه دفاعی
data base پایگاه داده ها
column base زیرستون
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
conjugate base باز مزدوج
filbert base پایگاه دروغین
base piece قنداق
chart base چارت مادر
fox base+ فاکس بیس پلاس
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base width ستبرای پایه
center base میدان مرکزی
base width عرض پایه پهنای پایه
bayonet base پایه لامپ میخی
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating base پایگاه شناور دریایی
chart base چارت مبنا
column base پایه ستون
inorganic base باز غیر الی
base-court حیات بیرونی
dexter base پایهراستی
concrete base پایهیبتونی
centre base ستونمرکزی
bracket base پایهقلاب
base of splat پایهپشتصندلی
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
time base مبدا زمانی
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base ماخذ مالیات
tax base مبنای مالیاتی
stanchion base زیرستون
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
fixed base پایهثابت
hardwood base پایهسختچوبی
lamp base پایهلامپ
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
Attic base پایه ی آتنی
Asiatic base پایه یونی [آسیایی]
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
wave base سطحموج
telescope base پایهتلسکوپ
swivel base پایهگردنده
sprung base تشکفنری
sinister base منحنیانتهایی
recharging base بخشتغذیه
pin base پایهمیله
magazine base محلانبارخشاب
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base مبنای نرم افزار
naval base پایگاه دریایی
monetary base پایه پولی
monetary base مبنای پولی
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base مبنای بسیج
magneto base پایه مگنت
loktal base لامپ قفلی
loctal base لامپ قفلی
lewis base باز لوویس
knowledge base پایگاه اگاهی
knowledge base پایگاه دانش
number base مبنای عددی
number base عدد پایه
number base پایه عدد
soft base باز نرم
single base تک مادهای
single base باروت یک حبهای
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base باز شیف
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base شبه باز
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
prisoners base بازی گرگم بهوا
polyacidic base باز چند اسیدی
polyacid base باز چند اسیدی
octal base هشت پایهای
knowledge base پایگاه معلومات
base spray بسکهای ته گلوله
base of fire مبنای اتش
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base fuze ماسوره ته پران
base fuze ماسوره ته
base fuze ماسوره ته گلوله
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
base font فونت پایه
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base flow جریان پایه
base ejection ته پران
base development ساختن پایگاه
base development تهیه پایگاه
base depot امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base defense پدافند پایگاه
base defense پدافند از پایگاه
base cover عکس برداری اولیه
base court حیاط بیرونی یاعقبی
base complex مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base ignition احتراق تحتانی
base level تهتراز
base number عدد پایه
base number عدد مبنا
base mortar قبضه مبنا
base mortar خمپاره مبنا
base memory حافظه پایه
base map نقشه مبنا
base map نقشه پایگاه
base map نقشه مادر
base loading بار اولیه
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
base ejection پرتاب شونده از ته
base line خط توجیه
base line خط کور
base line خط مبنا
base line خط پایه
base command فرماندهی پایگاه
base circle هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base rates ارزش اولیه
base rates نرخ مبنا
base rates تعرفه مبنا
base rates نرخ پایه
base rates اهنگ پایه
base rate ارزش اولیه
base rate نرخ مبنا
base rate تعرفه مبنا
base rate نرخ پایه
base rate اهنگ پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com