English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
black ball توپسیاه
Other Matches
to black out قلم زدن
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black سیاه شده
black چرک وکثیف
black زشت
black تهدید امیز عبوسانه
black سیاهی
black سیاه
black سیاه رنگ
black سیاه رنگی
black سیاه کردن
black بازیگر دوم شطرنج
black بستانکار بودن در حساب
black وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black بی رنگ
to black out سیاه کردن
in the black <idiom> سود بردن
black d. دم گاز خفه کننده
he went there in black اوبا جامه سیاه انجا رفت
black دوده لباس عزا
look black متغیر بنظر امدن
black تیره
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
black out خاموشی
black out قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black powder باروت سیاه
black list فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
black load سرب سیاه
black partridge دراج
black magic سحر
black mulberry شاه توت
black magic جادو
black pickling اسید شویی مقدماتی
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
black mud لجن
black paternoster افسون برضد روح پلید
black propaganda تبلیغات سیاه
black propaganda تبلیغات خطرناک
carbon black دوده
bone black عاج سیاه
blacker than black تراز فراسیاه
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
black widow نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
black wash رنگ سیاه
black smith اهنگر
black smith نعلبند
black slip خفت پران
black shortness ترک سیاه
black sheet ورق سیاه
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
black short شکستگی سیاه
channel black دوده
black guardly فحاش
black guardly بی شرف
black grouse نوعی باقرقره بزرگ
black gang اتشکار موتورکشتی
black gang غلام سیاه
black flag پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
black flag پرچم دزدان دریایی
black finish پوشش سیاه
black eyed سیاه چشم
black earth سیاخاک
black dog مالیخولیا
black dog کج خلقی
black diamond الماس سیاه
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
black death طاعون یا وبا
black coral شبه
black coral پسر
black hawk هلی کوپتر سیکورسکی
black endorsement براتی که در وجه حامل فهرنویسی شده باشد
black list فهرست سیاه
black list لیست سیاه
black liqour شربت سیاه
black light نور سیاه
black light تابش فرابنفش
black level تراز سیاه
black letter حرف سیاه
black leprosy جذام
black lead گرافیت
black lead سرب سیاه
black japan ورنی اسفالت
black japan لاک اسفالت
black ivory ساهان افریقایی
black induction توقف القا
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
gas black دوده
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
black ant مورچه سیاه [حشره شناسی]
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
Black will take no other hue. <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
blue-black آبیپررنگ
black spot جادهباآمارتصادفبالا
black section گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
black pudding سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک
black marketeering دادوستددربازارسیاه
black marketeer کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد
black economy پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
black coffee قهوه بدون شیر
black coffee قهوه سیاه
black vomit تب زرد [پزشکی] [بیماری]
black vomit طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
black wool پشم سیاه
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
black armband سرآستین [برای سوگواری ]
black stone مهرهیسیاه
black square خانهسیاه
black and white دستنوشته
black and white سیاه و سفید
to lool black خشمگین یا متغیر بنظر امدن
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
the black sea دریای سیاه
the black race نژاد سیاه
slate black رنگ سیاه سنگ لوحی
slate black رنگ ارغوانی مایل بسیاه
platinum black پلاتین سیاه
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
night black سیاه
ivory black گرد سوخته استخوان
ivory black رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
he wears black سیاه پوشیده است
furnace black سیاهی کوره
black and white چاپ
black eye سیه چشم
black salsify شنگ
black bread نانسیاه
jet-black سیاه سیاه
jet-black سیاه شبقی
jet-black سیاه براق و تیره
black marks سابقهی بد
black mark سابقهی بد
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
black eyes بدنامی
black eyes سیاهی اطراف چشم
black eyes چشم سیاه
black eyes سیه چشم
black eye بدنامی
black eye سیاهی اطراف چشم
black eye چشم سیاه
eriochrome black سیاه اریوکروم
black coffee قهوه بی شیر
black market بازار سیاه
black markets دربازارسیاه معامله کردن
black markets بازار سیاه
black hole زندان تاریک
black hole سیاه چال
black hole سیاهچاله
black board تخته سیاه
black boxes جعبه سیاه
black box جعبه سیاه
black hole حفره سیاه چاله سیاه
black holes زندان تاریک
black market دربازارسیاه معامله کردن
pitch-black قیرگون
black and blue کبود و سیاه
black belts کمربند سیاه استاد جودو
pitch-black خیلی سیاه
aceko black نوعی رنگ سیاه اسیدی
black sheep بچه گیج وبی هوش
black sheep بزگر
acetylene black دوده استیلنی
pitch black خیلی سیاه
pitch black قیرگون
black tie لباس عصر مردانه
animal black ذغال حیوانی
aniline black سیاه انیلینی
black tie کت نیمه رسمی مردانه
black holes سیاه چال
black holes سیاهچاله
black holes حفره سیاه چاله سیاه
black sheep کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
black belt کمربند سیاه استاد جودو
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
black beetle سوسک گرمابه
black ash خاکستر سیاه
black art سحر
black art جادوگری
black anneal سیاه گداختن
black a vised سیه چرده
black a vised سبزه دارای پوست تیره
black ice یخ شفاف روی اب
black bile صفرای سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
black body جسم سیاه
black cherry الوبالو
black brittleness ترک سیاه
black body قسمت خطرناک
black buzzard قره سنقر
black bile سوداء
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
black cap کلاه سیاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com