English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
Other Matches
writer راقم نگارنده
writer مولف
writer نویسنده
writer مصنف
writer نگارنده
letter writer کاغذ نویس
report writer گزارش نویسی
news writer خبرنگار
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
letter writer نامه نویس
writer's cramp دست گرفتگی
letter writer نامه نگاری
letter writer کتاب
ink writer در تلگراف مرکب نویس
gather writer تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
report writer نویسنده گزارش
sign writer تابلو نویس
sign writer لوحه نویس
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
type writer ماشین تحرر
type writer حرف نگار
type writer ماشین تحریر
writer to the signet مشاور حقوقی اسکاتلندی
the present writer این بنده این جانب
the present writer مولف
the present writer نویسنده
technical writer نویسنده فنی
stroke writer ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
to make good as a writer نویسنده موفقی شدن
console type writer ماشین تحریر میز فرمان
band street writer یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است
He fabcies himself as a writer (author). به خیال خودش نویسنده است
in the black <idiom> سود بردن
he went there in black اوبا جامه سیاه انجا رفت
black d. دم گاز خفه کننده
look black متغیر بنظر امدن
to black out سیاه کردن
to black out قلم زدن
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black سیاه رنگ
black سیاه رنگی
black سیاه کردن
black بازیگر دوم شطرنج
black بستانکار بودن در حساب
black out خاموشی
black out قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
black وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black دوده لباس عزا
black سیاهی
black سیاه
black تیره
black سیاه شده
black بی رنگ
black چرک وکثیف
black زشت
black تهدید امیز عبوسانه
slate black رنگ ارغوانی مایل بسیاه
black paternoster افسون برضد روح پلید
platinum black پلاتین سیاه
black pickling اسید شویی مقدماتی
the black sea دریای سیاه
the black race نژاد سیاه
black propaganda تبلیغات سیاه
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
slate black رنگ سیاه سنگ لوحی
night black سیاه
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
eriochrome black سیاه اریوکروم
black wash رنگ سیاه
gas black دوده
channel black دوده
carbon black دوده
bone black عاج سیاه
blacker than black تراز فراسیاه
black widow نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است
furnace black سیاهی کوره
black smith اهنگر
he wears black سیاه پوشیده است
black powder باروت سیاه
ivory black رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
black propaganda تبلیغات خطرناک
black smith نعلبند
black sheet ورق سیاه
black short شکستگی سیاه
black shortness ترک سیاه
black slip خفت پران
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
black armband سرآستین [برای سوگواری ]
black coffee قهوه سیاه
black coffee قهوه بدون شیر
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
Black will take no other hue. <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
black and white دستنوشته
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
black wool پشم سیاه
black ant مورچه سیاه [حشره شناسی]
black vomit تب زرد [پزشکی] [بیماری]
black vomit طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
blue-black آبیپررنگ
black mark سابقهی بد
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
black eyes بدنامی
black eyes سیاهی اطراف چشم
black eyes چشم سیاه
black eyes سیه چشم
black eye بدنامی
black eye سیاهی اطراف چشم
black eye چشم سیاه
black eye سیه چشم
black and white چاپ
black and white سیاه و سفید
black marks سابقهی بد
jet-black سیاه براق و تیره
black spot جادهباآمارتصادفبالا
black section گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
black pudding سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک
black marketeering دادوستددربازارسیاه
black marketeer کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد
black economy پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
black stone مهرهیسیاه
black square خانهسیاه
black salsify شنگ
black bread نانسیاه
black ball توپسیاه
jet-black سیاه سیاه
jet-black سیاه شبقی
to lool black خشمگین یا متغیر بنظر امدن
black coffee قهوه تلخ
black art سحر
black art جادوگری
black anneal سیاه گداختن
black a vised سیه چرده
black a vised سبزه دارای پوست تیره
animal black ذغال حیوانی
aniline black سیاه انیلینی
acetylene black دوده استیلنی
aceko black نوعی رنگ سیاه اسیدی
pitch-black خیلی سیاه
pitch-black قیرگون
pitch black خیلی سیاه
pitch black قیرگون
black holes حفره سیاه چاله سیاه
black ash خاکستر سیاه
black beetle سوسک گرمابه
black cherry الوبالو
black capitalism سرمایه داری سیاه
black cap کلاه سیاه
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
black buzzard قره سنقر
black brittleness ترک سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
black body جسم سیاه
black body قسمت خطرناک
black bile سوداء
black bile صفرای سیاه
black holes سیاهچاله
black holes سیاه چال
black markets دربازارسیاه معامله کردن
black markets بازار سیاه
black market دربازارسیاه معامله کردن
black market بازار سیاه
black tie لباس عصر مردانه
black tie کت نیمه رسمی مردانه
black belts کمربند سیاه استاد جودو
black belt کمربند سیاه استاد جودو
black sheep بزگر
black sheep بچه گیج وبی هوش
black sheep کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
black and blue کبود و سیاه
black holes زندان تاریک
black hole حفره سیاه چاله سیاه
black hole سیاهچاله
black hole سیاه چال
black hole زندان تاریک
black board تخته سیاه
black boxes جعبه سیاه
black box جعبه سیاه
black ice یخ شفاف روی اب
black lead گرافیت
black guardly بی شرف
black grouse نوعی باقرقره بزرگ
black liqour شربت سیاه
black load سرب سیاه
black list لیست سیاه
black list فهرست سیاه
black list فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com