Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (7 milliseconds)
English
Persian
blank cartridge
فشنگ بی گلوله
Other Matches
cartridge
قاب نوار
cartridge
فیوز فشنگی
cartridge
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge
پیکاپ گرامافون
cartridge
کارتریج
cartridge
گلوله
cartridge
فشنگ
cartridge
بخش متصل
cartridge
که قابل نصب در کامپیوتر است و حاوی داده و برنامههای جانیبی ذخیره شده در قطعه ROM است
cartridge
کاست قابل حمل حاوی دیسک یا نوار یا برنامه یاداده
cartridge
دیسک سخت قابل جابجایی
cartridge
ایبدن چاپگر در یک کارتریج بسته
cartridge
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge
درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
cartridge
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است
cartridge
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
cartridge
کارتریجی که حاوی داده ذخیره شده است
cartridge fuse
فیوز فشنگی
cartridge font
فونت کارتریج
cartridge case
پوکه
cartridge case
پوکه فشنگ
cartridge box
جعبه فشنگ
cartridge box
خشاب فشنگ
cartridge belt
نوار فشنگ
cartridge belt
فانوسقه
cartridge heater
گرم کن فشنگی
ribbon cartridge
کارتریج نوار
tape cartridge
کارتریج نوار
rom cartridge
ROکارتریج
cartridge (rifle)
گلولهتفنگ
cartridge (shotgun)
گلولهتفنگشکاری
cartridge chamber
گلولهفشنگ
cartridge drive
درایوفشنگی
cartridge film
فیلمفشنگی
cartridge stem
ساقهکارتریج
game cartridge
محلورودیبازی
cartridge paper
کاغذ مخصوصنقاشی
phone cartridge
پیکاپ گرامافون
toner cartridge
کارتریج جوهر
cartridge shell
بدنه پوکه فشنگ
cartridge shell
بدنه پوکه
cartridge starter
سیستم استارت موتور اصلی که توسط کارتریج قابل شارژی کار میکند
dummy cartridge
فشنگ مشقی
dummy cartridge
فشنگ اموزشی
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
fuse cartridge
فشنگ فیوز
magnetic cartridge
پیکاپ مغناطیسی
cartridge mixer
اجزایشیرآب
solid state cartridge
کارتریج حالت جامد
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
solid state cartridge
کارتریج نیمه هادی
magnetic tape cartridge
کارتریج نوار مغناطیسی
knife-blade cartridge fuse
فیوزفشنگیتیغهدار
blank
جای خالی
A blank look.
نگاه بی حالت ( بی روح )
blank
خالی
blank
خام
blank
سفید فضای خالی
blank
ننوشته
blank
منگنه کردن
blank
بریدن
blank
کارنشده
blank
دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
blank
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
نوار یا دیسک مغناطیسی که دادهای روی آن ذخیره نشده است
blank
کدی که یک جای خالی چاپ میکند
blank
خانه خالی در صفحه گسترده
blank
فضایی در فرم که باید کامل شود
blank
خالی یا بدون هر گونه نوشتاری در آن
blank
فاصله
blank
شاهد
blank
توخالی
blank
ورقه پوچ
blank
سفید
blank
ورقه سفید
blank
سفید سفیدی
blank
نانوشته
blank
بی اثر
blank
مشقی
blank
قامه
blank
ممانعت از امتیاز گیری حریف
blank
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blank
جای سفیدوخالی جای ننوشته
draw a blank
<idiom>
نتیجه عکس گرفتن
blank space
جای خالی
circular blank
پلاتین
double-blank
دوطرفسفید
point-blank
رک
endorsement in blank
فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
gear blank
چرخ دنده کار نکرده
interest blank
برگ رغبت سنج
to draw blank
گشتن وچیزی
preference blank
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
blank character
کاراکتر تهی
to draw blank
نیافتن
blank cheque
چک سفید
blank cheque
سفید مهر
blank verse
شعرسپید
blank character
فاصله
point-blank
روبه نشان مستقیم
blank character
کاراکتر جای خالی
blank character
دخشه فاصله
blank check
چک سفید
blank verse
شعرمنثور
blank check
سندامضاء شده وبدون متن
blank check
چک سفید امضاء شده
blank character
دخشه
blank cell
سل خالی
blank verse
شعر بی قافیه
blank verse
شعر بی قافیه پنج وزنی
blank ammunition
مهمات مانوری
blank ammunition
مهمات مشقی
blank bill
براتی که در ان محل پرداخت قید نشده باشد
blank book
دفترسفید
blank book
کتابچه
blank catridge
گلوله سلام
blank check
چک امضاء شده بدون مبلغ
blank credit
اعتبار نامحدود
point blank
روبه نشان مستقیم
point blank
رک
point-blank
مقابل هدف
blank tape
نوار نانوشته
blank holder
ورق یا صفحه نگهدار کشویی
blank holder
ورق نگهدار
blank cheques
سفید مهر
blank flange
قطعه- ایکس
blank file
جای خالی در صف
blank check
چک امضاء شده وسفید
blank endorsement
حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
blank cheques
چک سفید
blank endorsement
برات سفید مهر
blank endorsement
فهر نویسی بدون ذکر نام حامل
blank experiment
ازمایش مچ گیری
blank file
محل خالی در ارایش صف جمع
point blank
مقابل هدف
Leave this space blank.
این محل را خالی بگذارید ( چیزی در آن محل ننویسید )
He was snubbed . He drew blank.
دماغ سوخته شد ( خیط وبور )
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
blank signed document
سفید امضاء
blank signed cheque
چک سفید امضاء
vocational interest blank
پرسشنامه علائق شغلی
abusing a blank signed document
سوء استفاده از سفید امضاء
biographical information blank form
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
rotter incomplete sentences blank
برگ جملههای ناتمام راتر
strong vocational interest blank
رغبت سنج شغلی استرانگ
I drew blank every time . None of my tricks worked .
هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com