Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 16 (2 milliseconds)
English
Persian
bleed
خون امدن از
bleed
خون جاری شدن از
bleed
خون گرفتن از
bleed
خون ریختن
bleed
اخاذی کردن
bleed
فرار کردن یک سیال
bleed
رنگ پس دادن
bleed
1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
Other Matches
to bleed somebody
خون کسی را مکیدن
[اصطلاح مجازی]
to bleed somebody
از کسی خون گرفتن
to bleed to death
ازبسیاری خون امدن مردن
to bleed for one's country
برای میهن خود خون دادن
cross bleed
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
bleed air
هوای کمپرس شده
to block and bleed
[valve]
مسدود کردن و تخلیه کردن
[دریچه]
[مهندسی]
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com