English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 16 (3 milliseconds)
English Persian
bleed air هوای کمپرس شده
Search result with all words
bleed خون امدن از
bleed خون جاری شدن از
bleed خون گرفتن از
bleed خون ریختن
bleed اخاذی کردن
bleed فرار کردن یک سیال
bleed رنگ پس دادن
bleed 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
cross bleed سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
to bleed for one's country برای میهن خود خون دادن
to bleed to death ازبسیاری خون امدن مردن
to bleed somebody از کسی خون گرفتن
to bleed somebody خون کسی را مکیدن [اصطلاح مجازی]
to block and bleed [valve] مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com