English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
Other Matches
carbon copy کپی نسخه غیراصل
carbon copy رونوشت
carbon copy رونوشت کاربنی
carbon copy ورق کاربن
be a carbon copy <idiom> دقیقا مثل دیگری بودن
He's a carbon copy of his father. کپی پدرش است.
blind copy receipt در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind leading the blind <idiom>
The blind can not lead the blind. <proverb> کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
carbon ذغال
carbon الماس بیفروغ
carbon کربن
carbon ذغال خالص
carbon C :symb
carbon copies رونوشت
carbon monoxide منواکسید کربن
carbon black دوده
carbon arcwelding جوش قوسی بوسیله کربن
carbon ribbon ریبون پلاستیکی نازک با جوهر مشکلی که در چاپگر استفاده میشود
carbinol carbon کربن کربینول
tertiary carbon کربن نوع سوم
tertiary carbon کربن 3 درجه
sugar carbon زغال قند
carbon dioxide دی اکسید کربن
carbon dioxide گازکربنیک
carbon copies رونوشت کاربنی
carbon copies کپی نسخه غیراصل
carbon copies ورق کاربن
carbon paper کاغذ کاربن
asymmetric carbon کربن بی تقارن
carbon resistor مقاومت کربنی
secondary carbon کربن 2 درجه
primary carbon کربن نوع اول
battery carbon زغال باتری
primary carbon کربن 1 درجه
cored carbon کربن هسته دار
decolorizing carbon ذغال رنگ زدا
gas carbon ذغال قرع
anomeric carbon کربن انومری
active carbon کربن فعال
carbon microphone میکروفون زغالی
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
carbon steel فولاد کربن یا فولاد سخت
carbon tape نوارکاربنی
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
acetylenic carbon کربن استیلنی
activated carbon کربن فعال شده
activated carbon ذغال فعال شده
hydro carbon ترکیب هیدروژن و کربن
carbon dating اندازهگیریسنچیزیبااستفادهازمیزانرادیواکتیویتهآن
carbon brush زغال کربنی
carbon holder پایه کربن
carbon fixed کربن ثابت
secondary carbon کربن نوع دوم
carbon fixed ذغال ثابت
carbon free کربن ازاد
carbon free ذغال ازاد
carbon rheostat رئوستای کربنی
carbon ribbon نوار کاربنی
carbon disk قرص زغالی
carbon deposite لایه کربن
carbon cycle سیکل کربن
carbon contact کنتاکت کربنی
carbon cell پیل کربنی
carbon brush ذغال
copy نمونه
copy سواد
copy رونویس کردن
copy نمونه ساختن
copy استنساخ کردن
copy نسخه
copy نسخه برداری
copy کپیه کردن رونویسی کردن
copy نگهبان مخابراتی
copy جلد
copy پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy کپیه
copy بدل سازی کردن
copy کپی
copy رونوشت
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
copy تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy کپی برداری
copy دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
carbon battery plate صفحه باتری کربنی
high carbon steel فولاد با کربن زیاد
carbon pile regulator نافم کربنی
high carbon steel فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
carbon arc welding جوشکاری با جرقه کربن
carbon chain polymer بسپار زنجیر کربنی
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
carbon filament lamp لامپ با افروزه کربنی
carbon zinc cell پیل اولیه قابل حمل
crater in positive carbon گودی کربن مثبت
iron carbon alloy الیاژ اهن و کربن
zinc carbon cell پیل لکلانشه
coolant: carbon dioxide سردکنندهدیاکسیدکربن
zinc carbon cell پیل روی- زغال
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
medium carbon steel فولادباکربن متوسط
plain carbon steel فولاد کربن غیرالیاژی
arc lamp carbon کربن لامپ قوسی
iron carbon diagram نمودار اهن- کربن
She is a bit too copy . خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
back copy نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
copy quantity مقدارکپی
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
copy fitting مطابقت کپی
true copy رونوشت مطابق با اصل
tape copy پیام ضبط شده روی نوارضبط
straightforward copy کپیه عین اصل
cheap copy بدل قلابی
copy for private use نسخه برای استفاده شخصی
The painting is only a copy. این نقاشی فقط کپی [از اصل] است.
pirate copy نسخه سرقت شده
certified copy رونوشت گواهی رسمی شده
pirate copy نسخه غیر قانونی چاپ شده
examined copy نسخه بررسی شده
soft copy نسخه غیر چاپی
soft copy نسخه غیر ملموس
copy protection محافظت از کپی
copy protection حفافت دربرابر کپی
presentation copy نسخه قدیمی
office copy رونوشت مصدق
dead copy اخبارچیده شده
dead copy اخبارکهنه
tape copy پیام نوار شده
foul copy مسوده
make a copy of رونوشت برداشتن
hard copy نسخه چاپی
hard copy نسخه ملموس خروجی چاپی
copy protect یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
exact copy رونوشت عین
certified copy سواد مصدق
certified copy رونوشت مصدق
cetified copy رونوشت مصدق
cetified copy سواد مصدق
copy book دفتر کپیه
copy editing ویرایش کپی
copy holder گیره کاغذ
copy machining الگوتراشی
copy milling الگوتراشی
copy plot تکثیر از روی نسخه اصلی
make a copy of سواد برداشت
authorization to copy اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
fair copy نسخه درست
backup copy نسخه پشتیبان
attested copy رو نوشت مصدق
abdominos'copy شکم بینی
backup copy کپی پشتیبان روگرفت پشتیبان
foul copy چرک نویس
ultra high carbon steels فولادهای فرا- پر- کربن
plain carbon tool steel فولاد ابزار غیرالیاژی
carbon dioxide gas coolant سردکنندهیگازدیاکسیدکربن
carbon pile voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ زغالی
single button carbon microphone میکروفون تک زغالی
double button carbon microphone میکروفون دو زغالی
carbon arc lead burning جوش سرب با جرقه کربن
live copy paste کپی الصاق مستقیم
copy output mode روکشخروجیکپی
copy of his letter is here with enclosed رونوشت نامه وی ضمیمه است
hard-copy output نسخه [خروجی] چاپی
rough or foul copy چرک نویس
fair or clean copy پاکنویس
camera ready copy کپی اماده تکثیر
press copy book دفتر کپیه
copy letter book دفتر کپیه
colour hard copy device اسباب نسخه چاپی رنگی
blind چشمک زدن علامت دادن
blind چراغ اعلام خطر
blind چراغ چشمک زن
blind در پوش
blind بدون دید مستقیم پرسنل
blind کمینگاه
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind گرفتن
blind کور کردن
to go it blind بی گداربه اب زدن
to be blind to ندیدن
to go it blind بی پرواکاری راکردن
to be blind to نفهمیدن
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind :کورکردن
blind بی بصیرت
blind طاقنما
blind نابینا
blind غیر خوانایی
blind تاریک ناپیدا
blind : کور
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind خیره کردن
blind پناه
blind :چشم بند
blind مخفی گاه
blind سنگر
blind هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind پرده
blind اغفال کردن
blind درز یاراه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com