Dictiornary-Farsi | blind drainage area | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
blind drainage area	حوزه ابریز بسته


Other Matches

drainage area	حوزه ابخیز
drainage area	ابخیز
drainage area	ابریز
blind leading the blind <idiom>
The blind can not lead the blind. <proverb>	کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
drainage	خشک اندازی فاضلاب
drainage well	چاه زهکش
drainage course	لایه زهکش
drainage	زهکشی
drainage well	چاه زهبر
drainage	زیر اب زنی
drainage basin	ابخیز
drainage basin	ابریز
drainage basin	حوزه زهکش
aeration drainage	زهکشی تهویهای
drainage trench	معبر فاضلاب
inherited drainage	شبکه زهکشی طبیعی
dendritic drainage	زهکشی شجری
drainage cut	زهکش میانبر
drainage gallery	دالان زهکش
drainage gallery	گالری زهکش
drainage circuit	چرخهفاضلاب
drainage layer	بالایسد
internal drainage	ابریز بسته
drainage blanket	لایهزهکشی
subsoil drainage	زهکشی زیرزمینی
drainage trench	فاضلاب رو
drainage gallery	مجرای زهکشی
drainage hypothesis	فرضیه زهکشی
drainage system	سیستم زه کشی
drainage system	سیستم ابیاری سیستم تخلیه اب
vertical sand drainage	زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
blind	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind	بدون دید مستقیم پرسنل
blind	کمینگاه
blind	آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind	کور کردن
blind	:چشم بند
blind	مخفی گاه [جامعه شناسی]
to go it blind	بی گداربه اب زدن
to be blind to	نفهمیدن
to go it blind	بی پرواکاری راکردن
blind	طاقنما
to be blind to	ندیدن
blind	چشمک زدن علامت دادن
blind	سنگر
blind	:کورکردن
blind	اغفال کردن
blind	گرفتن
blind	درز یاراه
blind	خیره کردن
blind	بی بصیرت
blind	غیر خوانایی
blind	نابینا
blind	: کور
blind	تاریک ناپیدا
blind	مخفی گاه
blind	پرده
blind	در پوش
blind	چراغ چشمک زن
blind	هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind	پناه
blind	چراغ اعلام خطر
blind dialling	توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind diagnosis	تشخیص بی نام
blind flange	فلانژ سرپوشیده
blind coal	زغال سنگ بی شعله
gravel blind	تقریبا کور
moon blind	دچار اماس نوبتی
blind hole	سوراخ کور
blind hole	سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind gate	دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind fold	با چشم بسته
moon blind	روزبین
blind fold	کورکردن
blind fold	چشم بستن
blind hole	سوراخ مسدود
blind flange	فلانژ کلاهک
moon blind	شبکور
blind circuit	مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind circuit	مدار یک طرفه
hoodman blind	مرد کلاهدار
hoodman blind	لوطی
hoodman blind	اوباش
hoodman blind	گردن کلفت
ventilation blind	پیش پنجره
he strike him blind	چنان زد که کورش کرد
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
green blind	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
blind a lley	کوچه بن بست
sun blind	سایبان
blind analysis	تحلیل بی نام
blind arcade	طاقنما
blind bridle	لگام چشمبنددار
double blind	دوسوکور
blind keyboard	صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind transportation	ارسال یک جانبه
blind valley	کور دره
blind window	پنجره نما
blind zone	منطقه کور
snow blind	برف کور
sun blind	پرده پنجره
born blind	کور مادرزاد
strike blind	با ضربه کور کردن
stone blind	کاملا کور
spanish blind	دریچه کرکرهای
color blind	رنگ کور
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
snow blind	برف کوری
sand blind	دارای چشم تار
roller blind	پرده فنردار قرقره ایی
blind stiteh	کور نخبه
blind search	جیستجوی بی نتیجه
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind matching	همتاسازی بی نام
blind nut	مهره کور
blind of one eye	یک چشم
blind one eye	از یک چشم کور
murphy blind	چشم بند اسب
night blind	شبکور
blind side	سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind pass	پاس بدون دید یار
blind pass	پاس کور
blind pass	کالیبر کور
blind pipe	لوله غیرمشبک
blind pipe	لوله کور
blind rivet	پرچ کور
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
day blind	روزکور
blind cloth	پردهکرکره
blind storey	تریبون کلیسا
blind spot	نقطه کور
blind spot	نقطه ضعف
blind spots	نقطه کور
blind transportation	ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind spots	نقطه ضعف
Venetian blind	پنجره کرکره
Roman blind	درپرشرومانی
blind drunk	مستمخمور
colour blind	کوررنگ
word-blind	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
blind date	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind alley	کوچه بن بست
blind alley	شاخه بن بست
blind alleys	کوچه بن بست
blind alleys	شاخه بن بست
To know someone blind spots.	رگ خواب کسی را بدست آوردن
blind dates	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
to turn a blind eye to something	چیزی را زیر سبیلی رد کردن
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
blind man's buff	از من داری
blind carbon copy	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
to turn a blind eye to something	چیزی را نادیده گرفتن
blind copy receipt	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind man's buff	چشم بندانک
blind mans buff	ازمن داری
The illiterate person is blind . <proverb>	بیسواد کور است .
He is blind in the left eye .	چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
blind mans buff	چشم بندی چشم بندانک
To lose ones sight . To go blind.	کور شدن
double blind method	روش بی نام مضاعف
To turn a blind eye to something. To overlook something.	چیزی را نادیده گرفتن
In is an affair of the heart . Love is blind .	کار کار دل است
To overlook. To turn a blind eye.	چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
area	پهنک
area	بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area	بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area	ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area	دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area	گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area	پهنه
area	رشته [دانشی]
area	شاخه [دانشی]
area	مساحت
area	جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها
area	اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area	فضا
area	سطح مقطع
area	مساحت سطح
area	محوطه
area	ناحیه
area	منطقه
area	سطح
area	حوزه
area	عرصه
no-go area	منطقهممنوعه
area	قلمرو
I know the area more or less .	کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
playing area	محدوده زمین
piston area	سطح پیستون
prohibited area	منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
overflow area	ناحیه سرریز
output area	ناحیه خروجی
output area	خروجی
output area	ناحیه
position area	منطقه مواضع
prohibited area	منطقه منع اتش
reserved area	مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
rendezvous area	نقطه الحاق یکانها