Dictiornary-Farsi | blind flange | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 174 (9 milliseconds)

English	Persian
blind flange	فلانژ سرپوشیده
blind flange	فلانژ کلاهک


Other Matches

The blind can not lead the blind. <proverb>	کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind <idiom>
flange	بال دار کردن
flange	لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
flange	لبه چرخ
flange	لبه
flange	پخش رگه معدن
flange	پیوند لوله
flange	بال
flange	لبه دار کردن
flange	پیچ سر تنبوشه پخش کردن
flange	لبه بیرون امده چرخ
finger flange	لبهبیرونآمدهانگشتی
beat a flange	لبه گرفتن
adapter flange	فلانژ تطبیق دهنده
compression flange	عضو فشاری
rim flange	لبهبیرونآمدهچرخ
wide flange	نیمرخ بال پهن
tension flange	عضو کششی
holding flange	لبه نگهدارنده
cylinder flange	فلانج یا لبه سیلندر
contact flange	فلانژ تماس
compression flange	سپر فشاری
flange beam	تیر اهن بال دار
flange coupling	پیوست صفحهای
flange depth	ارتفاع لبه
flange depth	عمق لبه
flange depth	عمق بال
gearbox flange	فلانژ گیربکس
flange length	طول لبه
mounting flange	لبه مهارکننده
driving flange	فلانژ گرداننده
gearbox flange	لبه برامده جعبه دنده
blank flange	قطعه- ایکس
driving flange	لبه گرداننده
wide flange beam	تیر بال پهن
choke flange joint	مفصل چوکی ال شکل
flange mounted bearing	یاطاقان لبه دار
detachable spring flange	لبه فنر جدا شدنی
to be blind to	نفهمیدن
to be blind to	ندیدن
blind	در پوش
blind	غیر خوانایی
blind	پناه
blind	پرده
blind	هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind	بی بصیرت
blind	مخفی گاه
blind	:کورکردن
blind	درز یاراه
blind	خیره کردن
blind	گرفتن
blind	تاریک ناپیدا
blind	سنگر
blind	اغفال کردن
blind	:چشم بند
to go it blind	بی گداربه اب زدن
to go it blind	بی پرواکاری راکردن
blind	نابینا
blind	آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind	طاقنما
blind	کور کردن
blind	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind	کمینگاه
blind	بدون دید مستقیم پرسنل
blind	چراغ چشمک زن
blind	: کور
blind	مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind	چراغ اعلام خطر
blind	چشمک زدن علامت دادن
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
hoodman blind	مرد کلاهدار
he strike him blind	چنان زد که کورش کرد
green blind	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم
blind fold	کورکردن
gravel blind	تقریبا کور
blind storey	تریبون کلیسا
hoodman blind	گردن کلفت
hoodman blind	اوباش
stone blind	کاملا کور
sun blind	پرده پنجره
sun blind	سایبان
ventilation blind	پیش پنجره
double blind	دوسوکور
blind cloth	پردهکرکره
blind drunk	مستمخمور
Roman blind	درپرشرومانی
To know someone blind spots.	رگ خواب کسی را بدست آوردن
word-blind	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
spanish blind	دریچه کرکرهای
snow blind	برف کوری
hoodman blind	لوطی
strike blind	با ضربه کور کردن
moon blind	شبکور
moon blind	روزبین
moon blind	دچار اماس نوبتی
murphy blind	چشم بند اسب
night blind	شبکور
roller blind	پرده فنردار قرقره ایی
sand blind	دارای چشم تار
snow blind	برف کور
colour blind	کوررنگ
blind alley	کوچه بن بست
blind analysis	تحلیل بی نام
blind arcade	طاقنما
blind bridle	لگام چشمبنددار
blind circuit	مدار یک طرفه
blind circuit	مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind coal	زغال سنگ بی شعله
blind diagnosis	تشخیص بی نام
blind dialling	توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind fold	چشم بستن
blind fold	با چشم بسته
blind gate	دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole	سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind a lley	کوچه بن بست
Venetian blind	پنجره کرکره
blind alley	شاخه بن بست
blind alleys	شاخه بن بست
blind alleys	کوچه بن بست
blind date	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot	نقطه کور
blind spot	نقطه ضعف
blind spots	نقطه کور
blind spots	نقطه ضعف
blind hole	سوراخ کور
blind pass	پاس کور
blind pipe	لوله کور
blind rivet	پرچ کور
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind search	جیستجوی بی نتیجه
blind side	سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind stiteh	کور نخبه
blind transportation	ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind transportation	ارسال یک جانبه
blind valley	کور دره
blind window	پنجره نما
blind zone	منطقه کور
born blind	کور مادرزاد
color blind	رنگ کور
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
day blind	روزکور
blind pipe	لوله غیرمشبک
blind pass	کالیبر کور
blind hole	سوراخ مسدود
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind matching	همتاسازی بی نام
blind nut	مهره کور
blind keyboard	صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind of one eye	یک چشم
blind pass	پاس بدون دید یار
blind one eye	از یک چشم کور
blind man's buff	چشم بندانک
to turn a blind eye to something	چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something	چیزی را نادیده گرفتن
blind mans buff	ازمن داری
blind mans buff	چشم بندی چشم بندانک
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
The illiterate person is blind . <proverb>	بیسواد کور است .
blind man's buff	از من داری
To lose ones sight . To go blind.	کور شدن
He is blind in the left eye .	چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
double blind method	روش بی نام مضاعف
blind copy receipt	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind carbon copy	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
In is an affair of the heart . Love is blind .	کار کار دل است
To turn a blind eye to something. To overlook something.	چیزی را نادیده گرفتن
To overlook. To turn a blind eye.	چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord .	مست خراب ( مست لایعقل )