English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole سوراخ کور
blind hole سوراخ مسدود
Other Matches
The blind can not lead the blind. <proverb> کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind <idiom>
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind کمینگاه
blind بدون دید مستقیم پرسنل
blind چشمک زدن علامت دادن
blind چراغ اعلام خطر
blind کور کردن
to go it blind بی گداربه اب زدن
to be blind to ندیدن
to be blind to نفهمیدن
to go it blind بی پرواکاری راکردن
blind طاقنما
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind چراغ چشمک زن
blind در پوش
blind پرده
blind نابینا
blind غیر خوانایی
blind تاریک ناپیدا
blind : کور
blind بی بصیرت
blind :کورکردن
blind خیره کردن
blind درز یاراه
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind گرفتن
blind هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind مخفی گاه
blind سنگر
blind پناه
blind :چشم بند
blind اغفال کردن
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind transportation ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind valley کور دره
blind window پنجره نما
blind zone منطقه کور
blind storey تریبون کلیسا
born blind کور مادرزاد
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
color blind رنگ کور
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
blind fold با چشم بسته
blind transportation ارسال یک جانبه
blind stiteh کور نخبه
blind letter نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind nut مهره کور
blind of one eye یک چشم
blind one eye از یک چشم کور
blind matching همتاسازی بی نام
blind pass پاس کور
blind pass کالیبر کور
blind pipe لوله غیرمشبک
blind pipe لوله کور
blind rivet پرچ کور
blind score امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind search جیستجوی بی نتیجه
blind pass پاس بدون دید یار
blind keyboard صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
day blind روزکور
hoodman blind لوطی
hoodman blind مرد کلاهدار
sand blind دارای چشم تار
moon blind شبکور
moon blind روزبین
moon blind دچار اماس نوبتی
night blind شبکور
sun blind سایبان
sun blind پرده پنجره
strike blind با ضربه کور کردن
stone blind کاملا کور
spanish blind دریچه کرکرهای
snow blind برف کوری
snow blind برف کور
hoodman blind اوباش
hoodman blind گردن کلفت
murphy blind چشم بند اسب
To know someone blind spots. رگ خواب کسی را بدست آوردن
word-blind کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
colour blind کوررنگ
blind drunk مستمخمور
Roman blind درپرشرومانی
blind cloth پردهکرکره
gravel blind تقریبا کور
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
double blind دوسوکور
he is blind to kindness مهربانی نمیفهمد چیست
he strike him blind چنان زد که کورش کرد
ventilation blind پیش پنجره
roller blind پرده فنردار قرقره ایی
blind fold کورکردن
blind alley کوچه بن بست
blind alleys شاخه بن بست
blind alleys کوچه بن بست
blind alley شاخه بن بست
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot نقطه کور
blind spot نقطه ضعف
Venetian blind پنجره کرکره
blind spots نقطه کور
blind spots نقطه ضعف
blind a lley کوچه بن بست
blind analysis تحلیل بی نام
blind flange فلانژ کلاهک
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind diagnosis تشخیص بی نام
blind coal زغال سنگ بی شعله
blind flange فلانژ سرپوشیده
blind circuit مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind circuit مدار یک طرفه
blind arcade طاقنما
blind fold چشم بستن
blind bridle لگام چشمبنددار
He is blind in the left eye . چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
The illiterate person is blind . <proverb> بیسواد کور است .
to turn a blind eye to something چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something چیزی را نادیده گرفتن
double blind method روش بی نام مضاعف
To lose ones sight . To go blind. کور شدن
blind drainage area حوزه ابریز بسته
blind bombing zone منطقه بمباران محدود
blind copy receipt در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind mans buff چشم بندی چشم بندانک
blind mans buff ازمن داری
blind man's buff از من داری
blind man's buff چشم بندانک
To turn a blind eye to something. To overlook something. چیزی را نادیده گرفتن
In is an affair of the heart . Love is blind . کار کار دل است
To overlook. To turn a blind eye. چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
hole سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
hole 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole out انداختن گوی گلف به سوراخ
hole به سوراخ انداختن گوی گلف
hole در لانه کردن
hole in one اتمام یک بخش با یک ضربه
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole روزنه
hole مجرا
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
in the hole <idiom> قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
hole سوراخ
hole گودال
in a hole <idiom> درمشکل بودن
in the hole <idiom> امتیاز پایین صفر
There is a hole in this. این سوراخ است.
hole حفره
hole سوراخ در پایان هر بخش گلف
What a hole I got myself into . عجب گیری افتادم
vent hole هواکش
to burn a hole سوزاندن
test hole چاه گمانه
test hole چاه ازمایش
swallow hole سنگ چال
stroke hole بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
sprocket hole سوراخ زنجیری
sink hole چاهک
to pick a hole in عیبجویی کردن از
vent hole منفذ هوا
to punch a hole in سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کندن در
to burn a hole سوراخ کردن
to peck a hole in با نوک سوراخ کردن
to stuff up a hole سوراخی را گرفتن
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
top hole درجه یک
touch hole جای فتیله
trial hole گمانه
trial hole چاه ازمایشی
wear a hole in سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کردن
top hole عالی
road hole دست انداز
loop-hole روزنه
loop-hole سوراخ دیدبانی
culver-hole سوراخ داربست
breathing-hole روزنه
ash-hole زیر سیگاری
ash-hole خاکستردان
air-hole [تهویه فضای خالی سرداب]
road hole گودی
road hole چالاب
hidey-hole مخفی گاه
hidy-hole مخفی گاه
hidey-hole نهانگاه
hidy-hole نهانگاه
button hole جا دکمه
worm hole جای کرم خوردگی
filler hole قسمتآب
draught hole گودالکششهوا
centre hole مرکزگودال
watering hole میخانه
bolt-hole نهانگاه خلوتگاه
bolt-hole پنهانگاه
bolt-hole مفر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com