English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
blind pipe لوله غیرمشبک
blind pipe لوله کور
Other Matches
The blind can not lead the blind. <proverb> کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind <idiom>
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind کمینگاه
blind بدون دید مستقیم پرسنل
blind چشمک زدن علامت دادن
blind چراغ اعلام خطر
blind چراغ چشمک زن
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind کور کردن
to be blind to ندیدن
to be blind to نفهمیدن
to go it blind بی گداربه اب زدن
blind طاقنما
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind در پوش
blind پرده
blind پناه
blind : کور
blind نابینا
blind تاریک ناپیدا
blind غیر خوانایی
blind بی بصیرت
blind :کورکردن
blind خیره کردن
blind درز یاراه
blind سنگر
to go it blind بی پرواکاری راکردن
blind :چشم بند
blind اغفال کردن
blind مخفی گاه
blind هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind گرفتن
blind diagnosis تشخیص بی نام
blind flange فلانژ سرپوشیده
sand blind دارای چشم تار
blind pass کالیبر کور
blind pass پاس کور
blind nut مهره کور
blind pass پاس بدون دید یار
blind of one eye یک چشم
blind one eye از یک چشم کور
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind flange فلانژ کلاهک
murphy blind چشم بند اسب
blind fold چشم بستن
roller blind پرده فنردار قرقره ایی
blind fold با چشم بسته
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole سوراخ کور
blind hole سوراخ مسدود
blind keyboard صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind letter نامهای که نام ونشان روشن ندارد
night blind شبکور
blind matching همتاسازی بی نام
blind rivet پرچ کور
hoodman blind مرد کلاهدار
born blind کور مادرزاد
hoodman blind لوطی
hoodman blind اوباش
hoodman blind گردن کلفت
he strike him blind چنان زد که کورش کرد
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
gravel blind تقریبا کور
day blind روزکور
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
moon blind شبکور
moon blind روزبین
blind score امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind search جیستجوی بی نتیجه
he is blind to kindness مهربانی نمیفهمد چیست
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind stiteh کور نخبه
blind transportation ارسال یک جانبه
blind transportation ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind valley کور دره
blind window پنجره نما
blind zone منطقه کور
moon blind دچار اماس نوبتی
color blind رنگ کور
blind alley کوچه بن بست
blind fold کورکردن
blind storey تریبون کلیسا
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
To know someone blind spots. رگ خواب کسی را بدست آوردن
word-blind کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
colour blind کوررنگ
blind drunk مستمخمور
blind spots نقطه ضعف
blind spots نقطه کور
blind alleys شاخه بن بست
blind alleys کوچه بن بست
blind dates قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot نقطه کور
blind spot نقطه ضعف
Roman blind درپرشرومانی
blind cloth پردهکرکره
double blind دوسوکور
strike blind با ضربه کور کردن
stone blind کاملا کور
blind a lley کوچه بن بست
blind analysis تحلیل بی نام
blind arcade طاقنما
spanish blind دریچه کرکرهای
blind bridle لگام چشمبنددار
snow blind برف کوری
snow blind برف کور
blind circuit مدار یک طرفه
blind circuit مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind coal زغال سنگ بی شعله
blind alley شاخه بن بست
sun blind سایبان
sun blind پرده پنجره
ventilation blind پیش پنجره
Venetian blind پنجره کرکره
double blind method روش بی نام مضاعف
blind man's buff از من داری
blind man's buff چشم بندانک
He is blind in the left eye . چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
To lose ones sight . To go blind. کور شدن
The illiterate person is blind . <proverb> بیسواد کور است .
to turn a blind eye to something چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something چیزی را نادیده گرفتن
blind mans buff ازمن داری
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind copy receipt در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind mans buff چشم بندی چشم بندانک
blind drainage area حوزه ابریز بسته
blind bombing zone منطقه بمباران محدود
To turn a blind eye to something. To overlook something. چیزی را نادیده گرفتن
To overlook. To turn a blind eye. چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
In is an affair of the heart . Love is blind . کار کار دل است
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe معمولا
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
pipe نشانهای
pipe میله
pipe لوله حمل موادنفتی
pipe B لولهب
pipe A لولهA
pipe down سوت خاموشی ناو
pipe down خاموشی
pipe down راحت باش دادن ساکت شدن
pipe down بوسیله شیپور یا نای
pipe up شروع به نی زدن کردن
pipe صفیرزدن
pipe با صدای تیز و زیر حرف زدن
down pipe ناودان
pipe فلوت زدن
pipe ساقه توخالی گیاه نی زدن
pipe نی زنی
pipe نای فلوت
pipe نی
pipe چپق
pipe پیپ
pipe down حرف نزدن
pipe up به سخن پرداختن
pipe لوله
pipe ل وله
pipe down ! <idiom> ساکت باش!
pipe لوله کشی کردن
pipe up <idiom> بلندتر صحبت کردن
supply pipe لوله ابرسانی
reducing pipe لوله احیاء کننده
ascension pipe کانال سرازیری
reed of a pipe زبانه نی
pipe die حدیده
the pipe thawed یخ توی لوله اب شد
suction pipe لوله مکش
tail pipe لوله اگزوز
suction pipe لوله مکنده
ascension pipe مجرای شیب دار
quail pipe تیپچه بلدرچین
rainwater pipe ناودان
screen pipe لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
sewer pipe لوله فاضلاب
quail pipe تیپچه
hydraulic pipe خط لوله هیدرولیکی
return pipe لوله برگشت
socket pipe لوله مفصلی
soil pipe لوله فاضل اب مستراح
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
split pipe ناو
split pipe نیم لوله
steel pipe لوله فولادی
blast pipe لوله دم
stoneware pipe لوله سرامیکی
stoneware pipe لوله سفالینه
articulated pipe لوله تاشو
air pipe لوله هوا
pipe cleaner سیم لوله چپق پاک کن
pipe rack چنگکپیپ
pipe end تهلوله
pipe diffusers لولهمنتشرکننده
header pipe لوله زهکشی
perforated pipe لولهسوراخدار
front pipe لولهجلو
drone pipe نیزنبوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com